
دانلود مقاله شهرسازی در یونان باستان pdf دارای 49 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله شهرسازی در یونان باستان pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله شهرسازی در یونان باستان pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله شهرسازی در یونان باستان pdf :
شهرسازی در یونان باستان
تابستان 1387
فهرست:
نگرشی بر تاثیر طبیعت بر معماری شهرهای باستان
ارتباط شهرسازی مصریان با یونانیان باستان
تاثیر معماری یونان بر شهرسازی ایران باستان
پارتیان یونانی و تاثیر آنان بر شهر نشینی و معماری ایرانیان
شهرداری و شهرسازی در یونان باستان
نگرشی بر تاثیر طبیعت بر معماری شهرهای باستان
• دوران باستان، بینالنهرین 3500 سال قبل از میلاد
• میان دو رود، جلگه فرات و دجله جلگهی حاصلخیزی وجود دارد که پهنههای تمدن انسانی شناخته میشود.
• در دوران باستان این سرزمین رابطهی ستایشآمیز با طبیعت مبین نوع ارتباط انسان با طبیعت پیدامونش بوده.
1- احترام به محیط طبیعی و تقدیس آن، انسان را موظف میساخت که تمامی فعالیتش را با طبیعت هماهنگ سازد.
2- تقدیس طبیعت، موجب میشد که انسان خود را نگهبان بپندارد، تمامی عملیاتش را با عناصر آن(خطوط، نور و رنگهای طبیعت) همگون و هماهنگ سازد.
3- زمین به عنوان زمین مادر منبع و منشاء تمامی خوبیها و زایش و بقای هستی تلقی میشد.
4- آب نیز عنصری برای تولید و بقا محسوب میشد و برای رویاندن و ایجاد خنکی به کاری رفت و اهمیت تمثیلی و معنوی داشت.
5- تجلی این اعتقادات در باغهای معلق یا پردیسهای بابل میباشد. که در امتداد دیوارهای شهربابل در زمینهای حاصلخیز به صورت یکسری از تراسهای مشجر روی یکدیگر ساخته شده بود و روی هر یک از این تراسها گونههای گیاهی متفاوت کاشته شده بود.
6- این باغها دارای محوری بودند که با دو ردیف درخت احاطه شده بود و از میان آنها جوی آبی میگذشت.
• دوران باستانی مصر (3500 سال قبل از میلاد)
• جلگهی حاصلخیز مصر در کنار رود نیل همزمان با تمدن بینالنهرین با کشاورزی تکامل یافته رابطهی انسان مبتنی بر الهام از طبیعت و آمیختگی معماری با طبیعت.
1- طبیعت پایه الهام معماری بنای معابد مصری ـ اهرام تقلیدی از کوه ـ ستوان از نخل و سرستون تقلیدی از گل نیلوفر یا پاپیروس.
2- سیستم باغسازی به صورت باغهای کشاورزی.
3- باغها در قطعات مستطیل شکل، گیاهان با فرم منظم و دیوار بلند آن را احاطه می کرد.
4- به صورت نهرهایی که 2 طرف آن نخل بود، شطرنجی میشدند.
5- باغ مصری دوران باستان، الگوی مشخصی برای باغسازی غرب بوده است.
6- دوران باستان یونان از قرن پنجم پیش از میلاد تا چهارم.
7- در این برای یونانیان طبیعت مکان مقدس بود و نظم هندسی معماری در نظم طبیعت اقدام میشد. ویژگی ارتباطی انسان با عناصر طبیعت به شرح زیر است:
8- در ادبیات که آثار هومر (ایلیاد و اودیسه) شاخص آن است، طبیعت مکان مقدس توصیف شده است.
9- شیوه معماری و نوع استقرار معابد در بستر طبیعت به گونهای بوده که به فضا، ابعاد و مضامین نمادین (سمبلیک) میبخشیده است.
10- شهرها به عنوان ملاک زیبایی شناخته میشدند نه طبیعت و باغها.
11- بر این مبنا لذت بردن از عناصر طبیعی در یونان باستان، غیرمنطقی و غیرقابل تعریف شناخته شده بود.
12- در دوران کلاسیک به ویژه درزمان افلاطون و ارسطو، هنر باغسازی وجود داشت. این باغها محل تجمع فلاسفه محسوب میشد که از آن جمله میتوان باغهای آکادمی افلاطون و اپیکور را نام برد.
• دوران باستان، روم ـ اواخر قرن چهارم قبل از میلاد تا قرن پنجم بعداز میلاد
• بهرهوری از طبیعت، سازماندهی سرزمین برای تولید، ساخت «ویلا ـ باغ» و توانایی تکنیکی و صفحهآرایی، در مجموع گرایش غالب رومیان باستان در برخورد و ارتباط با طبیعت به شمار میرفت. ویژگیهای این رابطه به شرح زیر است.
1 در روم باستان طبیعتی مورد ستایش بود که حضور انسان در آن حس میشد.
2 زیبایی نیز در رابطهای مستقیم با سودمندی قرار داشت و عملکرد زیبایی منظر با ارزش درآمدزائی آن مرتبط بود.
3 نوسازی در منظر طبیعی، با کاشت متقارن درختان و جستجوی فرمهای هندسی برای المانهای طبیعت همراه بود.
4 باغهای رومی مانند تابلوی طراحی شدهای بودند که با مجسمه قهرمانان، فواره، استخر و معابد آراسته میشد.
5 در ویلا ـ باغها گیاهان به صورت متنوعی هرس میشدند و به اشکال مکعب، استوانهگر دری آمدند.
• دوران باستان ایران (از قرن پنجم پیش از میلاد تا قرن هفتم)
• این دوران با حکومت هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان بر ایران هرماه است. طی آن مفاهیم باغ هشت و باغ شهر رابط بین طبیعت و ایرانیان باستان را تعیین میکند. این مفاهیم، نماد (سمبل) خنکی و حاصلخیزی به شمار میرفتند و منشاء هستی و آفرینش و عامل تسلط بر دنیای بیرونی محسوب میشدند،در چنین نگرشی بقایای شهریه وجود باغ بستگی داشت
و شهر تا زمانی میتوانست به هستی خود ادامه دهد که د رمدخل آن، باغ مستقر باشد، چون بر مبنای این اعتقاد، آب به عنوان منشاء حیات، توسط باغ از سینه خاک گرفته میشد و در شهر بخش میگردید. در مجموع، ویژگیهای ارتباط ایرانیان با طبیعت و منظر به شرح زیر قابل توصیف است.
1 مانند تمدن بینالنهرین باغ تصویری ازجهان جاودانه بود.
2 کاشت درختان منظم، میوه در کنار گیاهان معطر، منشاء باسنن بابل و مصر.
3 نظم هندسی از تقارن پیروی میکرد که مفاهیم افسانهای و عرفانی داشت.
4 در تمدن ساسانیان، نظم هندسی باغ، ایده جهان را تداعی میکرد و حفاظت از زمین و محیط مقدس شمرده میشد.
5 باغها د رمجموع، مکانهای سحرآمیزی به شمار میرفتند که هم شهر بودند و هم باغ بهشت این مکانها در عین حال، نهاد خنکی، حاصلخیزی و تولید محسوب میشدند.
6 باغ بهشتها نمایانگر یگانگی زمین و آسمان بودند و با ایجاد نظم در زمین، نظم خدایی را جستجو میشد.
• قرن میانی از پنجم تا پانزدهم میلادی
• تمایز بین فرهنگ غرب و شرق آشکار شد در غرب ترس از طبیعت و دنیای بیرونی شکل گرفت. از اینرو، معماری شهرها بهدرون حصارها در منظر طبیعی پناه برد و طبیعت ایدهآل تنها در تصویر و آفرینشهای عنصری تجلی یافت.
ارتباط شهرسازی مصریان با یونانیان باستان
به گزارش خبرگزاری ایسنا،در 75 مایلی جنوب قاهره و در مکانی که پوشیده از سنگ و ماسه است، بقایای شهری تاریخی که زمانی یکی از زیباترین و آبادترین شهرهای مصر باستان بوده است، قرار دارد. این شهر تاریخی که تبتونیس (Tebtunis) نام دارد، مساحتی بیش از 20 هکتار داشته و دست کم قدمت اشیا و بناهای کشفشده در آن، سههزار سال است.
همچنین در نزدیکی تبتونیس، شهر تاریخی دیگری به نام سبک (Sobek) قرار گرفته است. سبک نام یکی از خدایان مصر باستان است که هزاران سال پیش توسط مصریان باستان پرستش میشده است. در این شهر، آثاری از تمدن اسلامی نیز کشف شدهاند.
شهرهای تاریخی تبتونیس و سبک در دههی 30 میلادی و زمانی که زیر خروارها شن قرار داشتند، کشف شدند. تاکنون در این شهرهای تاریخی، اشیا و بناهای فراوانی بهدست آمدهاند؛ ولی نکتهای که سبب شگفتی باستانشناسان شده، کشف بقایای دژی مستحکم در گرداگرد این شهرهای تاریخی است.
باستانشناسان با بررسی سبکهای معماری بهکار رفته در بناهای شهر تاریخی تبتونیس و پاپیروسهای کشفشده به این نتیجه رسیدهاند که این شهر تاریخی سه دوره رونق و شکوفایی را پشت سر گذاشته، ولی در پایان دورهی سوم برای همیشه خالی از سکنه شده است.
پروفسور کلاودیو گالاتزی (Claudio Gallazzi) از دانشگاه میلان، از سال 1998 میلادی همراه باستانشناسانی از ایتالیا و فرانسه کاوش در شهر تبتونیس را آغاز کرده است. او در این سالها موفق به کشف شواهدی دال بر روابط تنگاتنگ مردم این شهر با مردم تمدن یونان باستان شده است.
پروفسور گالاتزی در طول 19 سال گذشته با بررسی بناهای تاریخی و اشیای کشفشده در 15 نقطهی مختلف شهر تبتونیس به این نتیجه رسیده است که مردم این دو تمدن دنیای باستانی در اموری مانند شهرسازی و شیوهی حکومت از تجربههای یکدیگر استفاده میکردند. همچنین روابط تجاری گستردهای نیز داشتهاند.
تاکنون در ویرانههای این شهر تاریخی، تعدادی پاپیروس که به بیان جنبههای مختلف زندگی مردم تبتونیس از جمله رسوم خاکسپاری، قوانین جزایی، اسناد قانونی و قراردادها میپردازند، کشف شدهاند.
در طول 19 سال کاوش، بیش از هفتهزار پاپیروس کشف شدهاند و تعداد کمی از آنها بررسی دقیق شدهاند. نتایج تحقیقات پروفسور گالاتزی و همکارانش در آیندهی نزدیک در قالب کتابی بهچاپ میرسد.
تاثیر معماری یونان بر شهرسازی ایران باستان
آثار و قراین تاریخی نشان می دهد که مهاجرت آریاییان به آسیای غربی حدوداً از سده چهاردهم ق.م. آغاز شد و به مرور ادامه یافت. شاخه های از آریاییان که از جبال هندوکش و فلات پامیر گذشته، به جلگه سند پا گذاشتند، بی تردید با مقاومت بومیان دراویدی روبرو، و برای جایگیری مجبور به نزاع شدند. این برخورد، که در لابه لای متون تاریخی آشکار است.
احتمالاً به این گستردگی در فلات ایران رخ نداد. اگرچه آریاییان ایرانی، توانستند به مرور اقوام آسیانیِ ساکن در فلات، همچون حوریان، گوتیان، لولوبیان و عیلامیان را یا از فلات اخراج کرده و یا در خود تحلیل ببرند، اما این جای گیری از گونه ای دیگر بود. اسب و مهارت آریاییان درارابه رانی مورد توجه بومیان قرارگرفت.آریاییان اگرچه کوچ رو بودند، اما کاملاً بی بهره از یکجانشینی نبودند.
باستان شناسی توانسته است حوزه های متعددی از نقاط استقرار را در آسیا مرکزی بشناساند. آنچه امروز مسلم است، وجود یک مرکز مستقل تمدن در آسیای مرکزی است که البته ناظر به پیشرفت مدنیت در آسیای غربی- اعم از عیلام و بابل- و رواج شهرنشینی در تمدن سند، به ویژه هاراپا و موهنجودارو در ساحل رودهای سند و پنجاب است.
اما آن دسته از آریاییان که پا به فلات ایران گذاشتند، اگرچه بی بهره از اندیشه مدنی نبودند، اما در مواجه با تمدن شکوفای آسیای غربی، بهره آنان بسی اندک می نمود، و از همین رو به یک باره شاکله شهرنشینی آنان را اخذ کرده، با کیهان شناسی ویژه آنها درآمیخت. این کیهان شناخت، شهر را الگویی از نظام آسمانی می انگاشت و به همین دلیل برگسترش آن همت می گماشت.
شکل 1 – شهر اردشیر خوره
مادها نخستین سلسله ایران و تاثیر آنان بر معماری و شهر سازی
با سلسله ماد، ایران آریایی، دارای تاریخ سیاسی گردید. اما در عین حال آریاها را نباید یک قوم متحد در نظر آورد؛ آریاییان از تیره های گوناگونی تشکیل شده بودند که در میان تیره ماد و پاریس در حیات سیاسی ایران زمین نقش تعیین کننده ای برعهده داشتند.
گستره سرزمین ماد، مرکز، غرب و شمال غربی ایران را دربرمی گرفت. بروز اقتدار سیاسی نزد مادها، که توانستند نخستین سلسله آریایی را فلات ایران تأسیس کنند. نتیجه قرارگرفتن آنان در میان دو حکومت مهاجم آشور و اورارتو در غرب و شمال بود. تهاجمات پی در پی اقوام آشوری و اورارتو، احساس اتحاد میان قبایل مادی گسترش داد. اقتدار قوم ماد مصادف با تحلیل رفتن سلسله پرقدرت عیلام و دیگر دول آسیانی، همچون ماننا، گوتی و لولوبی در فلات ایران بود.
مدنیت دوران ماد، همواره با هگمتانه به ذهن می آید. اما واقعیت این است که طی هزاره سوم تا نیمه دوم هزاره نخست قبل از میلاد سلسله هایی در شمال غربی فلات ایران رشد کرده بودند که تفاوت هایی کلی با تمدن های شکل یافته در بین النهرین داشتند. شهرهای مستحکم و کمتر شناخته شده این سلسله ها در ایران غربی پراکنده بودند. مدنیت ماد بی تردید یا بر بازمانده این شهرها و یا در ستیز با آنان شکل گرفت.
از همین رو شکل شهر مادی برگرفته از نمونه های مشابه آن در اورارتو و آشور و یا نزد اقوام آسیانیِ ساکن در مرکز، غرب و شمال غربی فلات ایران، همچون مانناییان بود. در میان سلسله های باستانی، شهرهای مادی کمتر برای باستان شناسان شناخته شده است و این بی تردید به پراکندگی اندک با حوزه محدود پراکندگی آنان باز می گردد
و این پراکندگی محدود خود نتیجه ناامنی منطقه به دلیل تهاجمات حکومت های مهاجم آشور و اروارتو بود. این عامل البته در شکل گیری و صورت دژ- شهر بوده، و یا با حصار یا حصارهایی تودرتو احاطه می شدند. تعداد حصارهای یک شهر نشانگر بزرگی یا کوچکی شهر بود. شهر دوران ماد به دلایل گوناگون، از جمله کیهان شناسی ویژه دوران باستان،
شکل رقومی زمین و البته امنیت عموماً بر فراز ارتفاعات طبیعی و یا مصنوعی بنا می شدند. گاه مانند شهر خارخاریک حصار و یا مانند شهر کیشه سو، چند حصار متحدالمرکز شهر را دربر می گرفت. این شهرها چنان که هرتسفلد گفته است دارای نقشه ای ثابت با تفاوت هایی جزیی بودند. این تفاوت ها ناشی از شرایط اقلیمی ویژه شان بود. دژ شهرها به صورت یک زنجیره دفاعی برپا شده بود تا امکان ایجاد شهرهای بزرگتری چون هگمتانه را در پشت خود فراهم کند.
در واقع شهرهای شاهی، مانند هگمتانه، دردوران مادها از گسترش این دژ شهرها حاصل شدند، که آنها نیز به نوبه خود مراکز نخستینی برای انباشت ثروت، تمرکز اقتدار سیاسی و توسعه اجتماعی به شمار می آمدند
هگمتانه اصلاً به معنای مکان جمع شدن بود و تصویری از اتحاد قبایل ماد و اتحاد سه جامعه ایلی، روستایی و شهری را می نمایاند. اصولاً شهر مادی را نتیجه فرایند تکاملی از روستاها به دژ- شهرها و آنگاه شهرهای مهم تری چون هگمتانه دانسته اند.اگرچه در دوران مادها می توان از جامعه شهری سخن گفت، اما این جامعه هنوز در برابر جماعات روستایی و عشیره ای اندک می نمود.
شکل 2 – شهر پیشه وران ( دهکده ای پیش از هخامنشیان )
دیاکونوف در تعریف همین تمایز نوشته است: “شاید ده- دژها مقر فرمانروایان خردی بوده که در منابع آشوری ذکر شده است و در اوستا نیز به نام ساستر آمده است. ناحیه ای که تابع این فرمانفرما بود. به دژ وی مربوط بود. برروی هم ظاهراً فرمانفرما یا ساستر با رئیس دهکده عشیره ای که ویس پتی نامیده می شد، فرق داشته است.”
شکل 3 _ ساخت کالبدی شهر در زمان مادها
با این همه در این دوران کالبدهای شهری بیش از پیش آشکار شده، و اگرچه هنوز بافتی همچون بازار مرحله آغازین حیات خود را می گذراند، اما راه ها، راهوندها و شوارع عام، حصار، برج، معبد و کاخ همچون نمونه های بین النهرینی خود کاملاً شکل گرفته بودند
در واقع همه آن مجموعه ای که درون دژ قرارمی گرفت، یعنی دژ و تقسیمات داخل آن، مورد برنامه ریزی و طراحی دقیق قرارگرفته بود. این سازمان اجتماعی و سیاسی تا 559ق.م. که آسیتاک، آخرین شاه سلسله ماد، در برابر نخستین شاه پرقدرت هخامنشی، کوروش، شکست خورد، ادامه داشت.
حکومت هخامنشیان و سبک معماری و شهر سازی خاص این دوره
با حکومت هخامنشی، چیزی رخ نمود که تا آن روز در تاریخ سیاسی آریاییان بی نظیر بود. اقوام آریایی تا پیش از این یا تحت قیادت فرمانروایان محلی، در حوزه هایی کوچک زیسته و با تاخت و تاز به شهرهای دیگر و هم زیستی مسالمت جویانه یا غیرمسالمت آمیز با اقوام بومی روزگار می گذرانیدند، و یا آن که شکل اعلای حکومتی آنان در ماد رخ نموده بود که آن نیز خود قلمرو محدودی محسوب می شد و از حدود شمال غربی و نهایتاً مرکز ایران فراتر نمی رفت.
وظیفه این حکمرانی های کوچک با سلسله ماد در دو استراتژی خلاصه می شد: ایجاد امنیت برای مردم و حراست از حوزه اقتدار خود با هخامنشیان به یک باره قلمرو پهناوری به سرزمین اصلی آنان- پارس- منضم گردید.
شیوه حکومت نزد شهریاران ماد، اگرچه از الگوی حکمرانی بین النهرین اخذ شده اما هنوز از ساخت عشیره ای به کلی جدا نشده بود. به عوض آنها، هخامنشیان کوشیدند به ساختارهای حکومتی آسیای غربی نزدیک تر شوند. این ساختار در آن روزگار، البته برای اقلیم بین النهرین، به خاطر تملک سرزمین های حاصلخیز و منابع آبی، بسیار کارآمد
بود، اما برای سرزمین خشک ایران چندان کارایی نداشت. کارآمدی تمرکز مالکیت ها در بین النهرین، به واسطه وجود مراکز آبی یعنی رودخانه های عظیم و آبیاری متمرکز ایجاد شده بود، اما در سرزمین خشک و کم آب ایران، تبدیل مالکیت اشتراکی بر زمین به مالکیت دولتی، نتیجه مطلوبی نداشت و لامحاله به بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می انجامید.
این بحران، در درازمدت چند بار شکل علنی به خود گرفت که از جمله آن از شورش های اجتماعی گوماتای مغ در دوران هخامنشیان و مزدک در دوران ساسانیان باید نام برد. این همه موجب می شد نظام سیاسی ایران از نوعی دموکراسی قبیله ای به سمت شکلی از اقتدار سیاسی حرکت کند که به استبداد شرقی متمایل بود.
اما جالب آن که هخامنشیان، به خصوص دو سر سلسله مقتدر آن – کوروش و داریوش اول- توانسته بودند این شیوه حکومت را با نوع تسامح سیاسی و مدارای مذهبی و فرهنگی بیامیزند.
آن گونه که گیرشمن گفته است. همین سیاست موجب می شد که کشورهای مغلوب در توسعه ثبات و استقرار هخامنشیان نقشی مهم برعهده گیرند.
در واقع همین شکل از اندیشه حکومتی بود که موجب پدیدآمدن ساتراپی ها در قلمرو پهناور هخامنشیان گردید. کوشش براین بود تا ساتراپی ها، که تعداد آنها بالغ بر 20 بود، با خصوصیات قومی و بومی ممالک متبوع انطباق داشته باشند. البته داریوش بر ایالت تابعه یک شهریان یا ساتراپ از نزدیکان یا خاندان خود می گماشت، اما بدنه حکومت را از میان افراد بومی انتخاب می کرد.
آن چه در نهاد مدنی هخامنشیان آشکارتر از اسلاف مادی بود، نضج گرفتن نهادهای اقتصادی و پیش آرایش اصناف است. اصنافی که در دوران ساسانی شکل کامل به خود گرفت و مدنیت ایرانی را پی ریخت. فتح بابل دولت هخامنشی را با عامل رونق تجاری در دولتشهرهای بین النهرینی آشنا کرده بود، و از همین رو بازار و بازرگانی، که در دوران ماد نقش چندانی نداشت، در دوران اخیر جایگاه بیشتری را به خود اختصاص داد. به عبارتی شهر نظامی- کشاورزی در سرزمین های میانی امپراتوری داد.
هردوت پارسیان را متشکل از شش طایفه شهری و روستایی، و نیز چهار طایفه چادرنشین دانسته است.
این شهادت هردوت نشان از ساخت اجتماعی دودمان هخامنشی دارد که ساختی متشکل از سازمان شهری و سازمان روستایی و ایلی بود. اما به تدریج گستره جامعه شهری بر دو سازمان دیگر پیشی می گیرد. در این میان تعریف از فضا نیز گسترش می یابد. شهر دیگر درون چارچوب باروها تعریف نمی شود، بلکه معنایی منطقه ای یافته و با مجموع واحدهای تولید زراعی اطراف خود تعریف می گردد. این تعریف شمول گرایانه از شهر تا ادوار اخیر که شهر مجموعه کهندژ، شارستان، ربض و روستاهای نزدیک را نیز دربر می گرفت، صادق است
هنگامی که از شهرهای هخامنشی سخن می گوییم، بلافاصله نام دو شهر بیش از دیگران به خاطر می آید: پاسارگاد و پارسه (تخت جمشید) اما این دو شهر، اگرچه بهترین تجلی اندیشه عظمت گرای هخامنشی در باب معماری و شهر هستند. اما به هیچ وجه نهادهای مدنی را در خود نمی نمایانند. این شهرها به طورکلی شهرهای شاهی و تشریفاتی هستند. برای شهر در معنای مدنی آن باید به دنبال نمونه های دیگری گشت.
شهرهایی همچون تخت جمشید نمونه تحول یافته و عظیمی از شهر- معبدهای بین النهرینی و زیگورات های مرتفع آن، با نگاهی به شیوه معماری اورارتویی هستند. پاسارگاد و پارسه شهرهایی مدنی نبودند، ظاهراً نهادهای مدنی را در کنار این شهرهیا شاهی باید جست، چنان که نهاد مدنی شهر پارسه در حوزه استخر، در جنب آن شکل گرفت. استخر را پرجمعیت ترین شهر پارس می خواندند.
شکل 4 – ساخت کالبدی شهر در زمان هخامنشیان
به طورکلی شهرهای این دوره نمایش نحوه استقرار کالبدی های حکومتی بوده، سلطه مراکز سلطنتی بر مراکز سکونتی و شهر را یادآوری می کنند.
یکی از ویژگی های مهم معماری و شهرسازی هخامنشی وام گیری از عناصر شهری و معماری جهان است. داریوش در کتیبه شوش سیاهه صنعت کاران و هنرمندان ملل مختلف را، که در ساختن کاخ شوش سهیم بوده اند. ذکر می کند. این عناصر وارداتی در این جا رنگ و بویی آمیخته و کم و بیش واحد یافتند. به عبارتی از آمیزش عناصر گوناگون به وحدتی دست یافتند که ویژگی معماری و شهرسازی دوره هخامنشی است.
شکل 5– نمای از شهر و کاخ شوش
هرتسفلد در میان دو شهر مهم این دوره، پاسارگاد را دارای خصایص منطقه ای و پرسپولیس را نه تنها در کلیات، بل حتی در جزئیات نیز دارای ویژگی های التقاطی و جهانی دانسته است.
از خواندن فرمان های شاهان هخامنشی درمی یابیم این شاهان برخلاف اخلاف پارتی و ساسانی خود، که شهرسازان بزرگی بودند. کمتر برای ساخت شهر همت گماشته اند. آنان در امر ساخت و ساز بیشتر همت خود را صرف بنای ابنیه سلطنتی کردند، یا اگر مانند پارسه شهری ساختند، شهر حکومتی و شاهی بنا نمودند. پارسه شهر حکومتی و شاهی بود که برای حیات مدنی کارایی نداشت و تنها در جشنها و اعیاد مورد استفاده قرارمی گرفت.
به همین دلیل است که در تعریف هنر دوران هخامنشی بیان معمارانه یادمان ها بر توصیف کالبد و بافت شهرها رجحان یافته است.
چنان که گفتیم پیش آرایی اصناف و طبقات اجتماعی در این دوران شکل می گیرد. البته هنوز مانده تا موُبدان زردشتی ایده طبقات را از شکل اجتماعی خارج کرده، رنگ و بویی مذهبی بدان ببخشند.
مقام شاه شاهان، با تکیه بر اصالت و خلوص نژاد، ایده نوینی بود و توانست بر فراز همه اصناف اجتماعی و اشراف زمین دار جای گیرد. نهادهای مذهبی به تدریج می کوشیدند با قرب به دستگاه حکومت یابند. به همین دلیل به تدریج بر تعداد معابد، که در دوره مادها کمتر به چشم می آیند، افزوده می شود.
اما هنوز سازمان لشکری پس از شاه برترین طبقه محسوب می شد. فروتر از اینان ساختهای عشیره ای روستایی، پیشه وری محدود و کارگران روزمزد (کورتش) نیز قابل شناسایی هستند. ضمن آنکه، گسترش قلمرو و احساس نیاز به ایجاد سازمان اداری به تشکیل دیوان و پایگاه دبیری، که متشکل از دبیران آرامی بود، انجامید.
اما تقدیر تاریخی این سلسله بر آن بود که این دستگاه آراسته و مقتدر حدود دو قرن و نیم بعد، مقهور اندیشه ای شود که در ابتدا آن را پسندیده بود، یعنی گسترش قلمرو امپراتوری.
ورود اسکندر و تاثیر یونانیان بر معماری و شهر سازی ایرانیان
اسکندر با اتحاد دولتشهرهای پراکنده یونانی توانست به سیادت هخامنشیان بر جهان متمدن آن روزگار پایان دهد. اسکندر آن اندازه فراست داشت تا بداند حفظ سرزمین مغلوب با تکیه بر قدرت و نژاد یونانی میسر نیست و برای دستیابی به این هدف بر آمیزش قوای یونانی و ایرانی تکیه داشت.
این امر که نامه تنسر آن را نتیجه رایزنی او با فیلسوف مشهور یونانی، ارسطو، ذکر کرده است، موجب ایجاد ساختمان سیاسی جدیدی به نام ملوک الطوایفی در ایران شد که تا چند قرن دوام آورد. سازمانی که البته ساخت اجتماعی آریاییان باستان مستعد پذیرایی از آن بود. اما جانشینان سلوکی اسکندر سیاست دیگری در پیش گرفتند.

لیست کل یادداشت های این وبلاگ