
دانلود مقاله استروئز pdf دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله استروئز pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله استروئز pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله استروئز pdf :
هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و اثرات آن بر روی استخوان، یکی از مهمترین مشکلات نارسائی مزمن کلیوی است. در مطالعه حاضر، رابطه سطح سرمی هورمون پاراتورمون را با سطح سرمی کلسیم، فسفر و آنزیم آلکالین فسفاتاز در مردان و زنان همودیالیزی، مورد مطالعه قرار گرفته است. این تحقیق توصیفی - تحلیلی به صورت مقطعی، بر روی 30 نفر از افراد همودیالیزی شهرستان زاهدان (16 مرد و 14 زن) با میانگین سنی 44 سال و مدت دیالیز 5 ماه تا 14سال (میانگین 30 ماه) صورت گرفت. آزمایشهای کلسیم، فسفر و آلکالین فسفاتاز در طی سه ماه متوالی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اندازهگیری میزان سرمی هورمون پاراتورمون در سومین ماه مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از نرمافزار SPSS و آمار توصیفی و تحلیلی، دادهها تجزیه و تحلیل شده و ارتباط آنها مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که زنان همودیالیزی بیشتر از مردان همودیالیزی، هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز ترشح میکنند در مورد یونهای معدنی کلسیم و فسفر، مردان همودیالیزی بیشتر از زنان همودیالیزی در محدوده مقادیر غیرطبیعی هستند. در افراد همودیالیزی، ضریب همبستگی بین هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود داشت اما بین هورمون پاراتورمون با کلسیم و فسفر ارتباط معنیداری وجود نداشت در مردان، همبستگی بین هورمون پاراتورمون با فسفر و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود نداشت اما در مورد کلسیم معنیدار بود. در زنان همبستگی معنیدار نبود. در زنان همبستگی بین هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود داشت اما در مورد کلسیم و فسفر این همبستگی معنیدار نبود. نتیجه اینکه هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و اثرات آن بر روی استخوان در زنان همودیالیزی بیشتر از مردان همودیالیزی میباشد. هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و اثرات آن بر روی استخوان، یکی از مهمترین مشکلات نارسائی مزمن کلیوی است. در مطالعه حاضر، رابطه سطح سرمی هورمون پاراتورمون را با سطح سرمی کلسیم، فسفر و آنزیم آلکالین فسفاتاز در مردان و زنان همودیالیزی، مورد مطالعه قرار گرفته است. این تحقیق توصیفی - تحلیلی به صورت مقطعی، بر روی 30 نفر از افراد همودیالیزی شهرستان زاهدان (16 مرد و 14 زن) با میانگین سنی 44 سال و مدت دیالیز 5 ماه تا 14سال (میانگین 30 ماه) صورت گرفت. آزمایشهای کلسیم، فسفر و آلکالین فسفاتاز در طی سه ماه متوالی مورد بررسی قرار گرفت. همچنین اندازهگیری میزان سرمی هورمون پاراتورمون در سومین ماه مورد ارزیابی قرار گرفت. با استفاده از نرمافزار SPSS و آمار توصیفی و تحلیلی، دادهها تجزیه و تحلیل شده و ارتباط آنها مورد بررسی قرار گرفت. یافتههای پژوهش نشان میدهد که زنان همودیالیزی بیشتر از مردان همودیالیزی، هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز ترشح میکنند در مورد یونهای معدنی کلسیم و فسفر، مردان همودیالیزی بیشتر از زنان همودیالیزی در محدوده مقادیر غیرطبیعی هستند. در افراد همودیالیزی، ضریب همبستگی بین هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود داشت اما بین هورمون پاراتورمون با کلسیم و فسفر ارتباط معنیداری وجود نداشت در مردان، همبستگی بین هورمون پاراتورمون با فسفر و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود نداشت اما در مورد کلسیم معنیدار بود. در زنان همبستگی معنیدار نبود. در زنان همبستگی بین هورمون پاراتورمون و آنزیم آلکالین فسفاتاز وجود داشت اما در مورد کلسیم و فسفر این همبستگی معنیدار نبود. نتیجه اینکه هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه و اثرات آن بر روی استخوان در زنان همودیالیزی بیشتر از مردان همودیالیزی میباشد.
پاراتورمون - CRP - همودیالیز
زمینه و هدف: پروتیین واکنشی زنجیره ای (CRP) فاکتور التهاب مزمن و زمینه ساز آترواسکلروز در بیماران همودیالیزی است. مطالعات جدید نشان می دهند که افزایش سطح پاراتورمون سالم در اورمی می تواند باعث اختلال در متابولیسم چربی ها شود و یکی از عواملی که باعث تشدید آترواسکلروزیس در بیماران همودیالیزی میشود، همین اختلالات چربی هاست. این مطالعه به بررسی ارتباط پروتیین واکنشی زنجیره ای با حساسیت زیاد و پاراتورمون هورمون سالم با ضخامت انتیما- مدیای کاروتید در بیماران همودیالیزی می پردازد. روش بررسی: در این مطالعه، سطح سرمی پروتیین واکنشی زنجیره ای با حساسیت زیاد، پاراتورمون هورمون سالم لیپوپروتیین آلفا، کلسترول، لیپوپروتیین با دانستیه بالا و پایین، کلسیم، فسفر و ضخامت انتیما- مدیای کاروتید 30 بیمار با نارسایی مزمن کلیه که تحت همودیالیز هستند، بررسی گردید. یافته ها: میانگین پروتیین واکنشی زنجیره ای با حساسیت زیاد (hs-CRP) در مردان 4.65 mg/dl و زنان 6.4 mg/dl، میانگین پاراتورمون هورمون سالم مردان 65.7 pg/dl و زنان 74.03 pg/dl بود. تفاوت معنی داری بین میانگین ضخامت انتیما- مدیای کاروتید راست و چپ بیماران دو جنس وجود نداشت (P>0.05). حال آنکه، رابطه مثبت و محکمی بین پروتیین واکنشی زنجیره ای با حساسیت زیاد، پاراتورمون هورمون سالم و ضخامت سالم و ضخامت انتیما- مدیای کاروتید بیماران همودیالیزی وجود دارد (P<0.001). نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که به خصوص با استفاده از پروتئین واکنشی زنجیره ای، آترواسکلروزیس در بیماران دیالیزی زودتر تشخیص داده می شود، بنابراین، می توان از مرگ و میر این بیماران در اثر حوادث قلبی کاست


دانلود مقاله تاریخچه منبت pdf دارای 81 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله تاریخچه منبت pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله تاریخچه منبت pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله تاریخچه منبت pdf :
یکی از ظرایف صنایع دستی ایران که همچون دیگر انواع این صنعت پر پیشینه، تلفیق بلیغی از هنر و حوصله محسوب میشود و دست اندرکاران آن از مواد اولیه ارزان محصولاتی گرانبها با ارزشهای مصرفی و هنری فوقالعاده بالا به وجود میآورند.
منبت، کاری است که از گذشته های دور در ایران رواج داشته و به رغم کم دوام بودن چوب در برابر عوامل جوی، درب کاخها، صندوقچههای روی مقابر، منابر مساجد و ... که از روزگاران قدیم به جا مانده است، دلیل خوبی بر گستردگی این هنر و رونق و رواجش در ادوار مختلف در کشورمان است.
بنا به اسناد و مدارک، منبت کاری در ایران متکی به سابقهای بیش از 150 سال است و حتی عدهای از محققان به صراحت اظهار کرده اند که قبل از دوره ساسانیان نیز منبت کاری در ایران رواج داشته، ولی به خاطر عدم مقاومت چوب در برابر رطوبت و عوامل جدی آثاری از دوره های پیش از اسلام به دست نیامده است.
نگاهی به هنر منبت کاری در استان همدان بیانگر این واقعیت است که در استان همدان به دلیل وجود درختان فراوان و مساعد گردو، صنعت منبت کاری در شهرستانهای تویسرکان، ملایر و نهاوند رواج دارد.
در این مناطق عملیات کنده کاری تنها بر روی سرویس مبلمان کامل و سرویس خواب کامل صورت می گیرد و کالاهای دیگری همانند تابلو، قاب عکس و ... در زمره تولید منبت نیستند و به طور کلی در استان همدان عملیات نجاری و منبت کاری در داخل استان صورت می گیرد و در صورتی که قرار باشد سرویس مبلمان یا سرویس خواب در محل به دست مصرف کننده برسد کارهای تکمیلی دیگر آن یعنی نقاشی و سپس رویه کوبی نیز صورت می پذیرد و کار به صورت آماده به فروش می رسد و در صورتی که قرار باشد کالا به خارج از استان ارسال شود، خریداران کالا ترجیح می دهند که کالا را بدون رنگ و پارچه و به همان حالت خام منبت شده به شهرستان مورد نظر خویش منتقل و سپس در آنجا تکمیل کنند.


دانلود مقاله در مورد حمید مصدق pdf دارای 11 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله در مورد حمید مصدق pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد حمید مصدق pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله در مورد حمید مصدق pdf :
مقدمه
وقتی بخواهی از یک شاعر حرف بزنی ، یک چیز است و هنگامی که بخواهی درباره یک شاعر یا کتاب سخن بگویی ، یک چیز دیگر ، اگر از شاعر سخن می گویی ناچاری پا در تاریخ بگذاری ! آن وقت به تاریخ ادبیات می رسی ! حالا باید از زندگی شاعر بگویی ، از شرایط اجتماعی و سیاسی اش از اینکه چه چیز را دوست داشته و از چه چیز بدش می آمده ، کی به دنیا آمده و کی از دنیا
رفته یا نرفته ، تحصیلاتش چه بوده ، به کجاها سفر کرده یا نکرده ، از خانواده اش و خلاصه هرچیزی که مربوط به زندگی او می شود این نقد تاریخی است. ما را با شاعر آشنا می سازد، اما چه فایده ای برای شناخت شعرش دارد . البته می تواند سایه روشن¬هایی ایجاد کند و شان
نزول برخی شعر ها را تعیین نماید و گهگاه کلیدی برای ورود به متن بدهد. بیش از این کار دیگری از آن بر نمی آید .
اگر بخواهی درباره شعر یا اثری سخن بگویی می توانی شاعر و موثر را حاضر و ناظر بپنداری و دائماً او را در تاویل و تفسیر دخالت بدهی یعنی از زندگی اش و تاریخش برای تاویل و تفسیر و ادراک سود ببری و نیز می توانی از بنیاد ، شاعر و موثر را حذف کنی و تنها آن شعر را اثر را یک پدیده مستقل عینی در برابر خود ببینی و به همان روی کنی و هر چیز دیگر را نادیده بگیری ، یعنی می
توانی فقط گوش کنی که متن چه می گوید ، نه اینکه شاعر و موثر چه می گوید. اینجا دیگر شاعر و هنرمند نیست که اثرش را برای تو تاویل و تفسیر می کند و توضیح می دهد ، بلکه برعکس ، این
خود متن است که خودش را توضیح می دهد و شاید هم این تو باشی که متن را توضیح می دهی نه متن و نه شاعر و وای از دست این سه نفر ، شاعر و متن و خواننده که چقدر هم با هم کلنجار می روند بالاخره اینها سه بعد ابیات هستند و باید مقداری با هم آشتی کنند نمی توانند تا ابد از هم جدا باشند !
و گرنه تکلیف چیست؟چرا به زندگی شاعر و نویسنده می پردازیم ؟
زندگی یک شاعر و نویسنده یکی از عوامل بیرونی است که در آثار او تاثیر خود را آگاه یا ناخود آگاه بر جای می گذارد و تا حدی زیادی بر بسیاری از کارهای وی پرتوی می افکند . اگر چه امروزه در برخی نظریه های ادبی ، مساله «مرگ نویسنده» مطرح می شود و به طور کامل او را از اثر جدا می کنند تا به طور مستقل به خود متن بپردازد ؛ اما واقعیت این است که متن و جهان خارج با یکدیگر روابط ارگانیک و مستقیم دارند . مثلاًَ اگر قرار بود «جنگ و صلح » به جای تولستوی به وسیله ی داستایوسکی نوشته شود آیا باز هم همین بود که همینک است . اگر قرار بود مثنوی را به جای مولوی فرخی بسراید آیا باز هم همین بود که امروز هست . بدون تردید چنین امری منتقی است . امکان بررسی اثر را بدون مولف نمی توان کرد اما هیچ دلیلی نیز وجود ندارد که بتواند اثبات کند که
شناخت مولف در درک اثر او روشنگر نیست . همان گونه که مولف تنیده در اختیار ها و محدودیت ها تنیده است . اینجا است که به واقع بررسی تاریخ ادبی برای شناخت کیفیت پدید آمدن اثر او و نیز برای درک برخی یا بسیاری از مفاهیم نهفته در اثر مفید است . خانواده ، تربیت ، جامعه ، فرهنگ و تاریخ ، تحصیلات ،شغل ، روحیات و ; همه چیز هایی هستند که در اثر یک شاعر و نویسنده و در سبک او متجلی می شوند . از این نظر گاه است که به زندگی شاعر و نویسنده می پردازیم .
کودکی مصدق
حمید مصدق فرزند حاج عبدالحسین مصدق در بهمن ماه سال 38 در شهرضا از توابع اصفهان به دنیا آمد . بعد ها به همراه خانواده اش به اصفهان نقل مکان کردند او در دوران تحصیلات ابتدایی و را در اصفهان گذرانده . اقای محمد حقوقی که از دوستان کهن مصدق هستند می گویند : «اصفهان به هر حال مرکزیت استان را داشت و یک خانواده اگر یا بالا بود در ده که نمی مانند به شهر مرکزی می آمدند. پدرش اگر اشتباه نکنم کسبی داشته در حد تجارت .وضع مالیشان خوب
بود و هیچ و قت نگرانی مالی به آن معنا نداشتند. فقط یک گرفتاری داشتند و این بود که مصدق یک برادر داشت که تقریباً یک سال با هم تفاوت سنی داشتند . و این برادر یک نقص عضوی داشت و از این رو روی مصدق خیلی اثر گذاشت ،اگر چه هیچ وقت راجع به این قضیه صحبت نکرد . برادرش کر و لال بود ; البته گاهی هم به خانه اش می آمد . اینها {در بچگی} هر دو تاشان مرض آبله می گیرند . او گرفتار می شود و روی قوای ذهنی اش اثر می گذارد و مصدق این وسط سالم می ماند همیشه می گفت: « اگر من جای او بودم چه می شد؟»
خانواده ی پدر مصدق در اصفهان نیز زندگی مرفهی داشتند باز هم جناب اقای حقوقی سخنشان را در این مورد ادامه می دهد:
“اینها در اصفهان یک خانه ی قدیمی داشتند که خیلی قشنگ بود، از این خانه هایی که پاگرد دارد با شیشه های رنگی قدیمی و ; “
دوران نوجوانی مصدق
جناب استاد رضا خشکفابی – پدر خانم مصدق- نیز با اشاره به این امر درباره رفتار و اخلاق و مهمان نوازی خانوادگی پدر حمید مصدق گفته اند که یک وقت ، زمانی که حمید مصدق با خانواده به اصفهان می رفت ما را هم دعوت کرده بودند و بنا بر این به اتفاق ، « ما هم با ایشان به اصفهان به خانه ایشان رفتیم . خانه بزرگی بود رفتیم و دیدیم پدرشان تماماً دور تا دور آن حیاط را و برق های تمام اتاقشان را روشن کردند. من آمدم خاموش کنم ، ایشان آمدند و گفتند نه عزیزم ،مهمان داریم ،اجازه بدهید همه جا روشن باشد ما هیچ وقت چراغ اضافه روشن نمی کنیم ،اما وقتی مهمان عزیزی بیاید همه جا را روشن میکنیم .
حمید مصدق در چنین خانواده ای ، جوانی پر شور و فعال و عاطفی بار می آید . آقای محمد حقوقی درباره فعالیت های دوران دبیرستانی او می گوید:
« من در سال 30 به دبیرستان رفتم و مصدق هم از سال 34 به همان دبیرستان آمد و در هر حال من تا 36 فارغ التحصیل شدم و عقب افتادم و مصدق هم در سال 38 فارغ التحصیل شد . در آن دبیرستان ما چند تا چهره ی شاخص داشتیم که الان همه از مشاهیرند . بهرام صادقی بود
، منوچهر بدیعی بود ،هوشنگ گلشیری بود .این مدرسه انجمن های مختلفی داشت ، انجمن کتاب داشت ، انجمن نمایش و انجمن ادبی ،و ریس انجمن ادبی من بودم . رییس کتابخانه هم همین مصدق بود و ما هفت تا هشت تا با هم ارتباط نزدیک داشتیم منتها ما همه از مصدق جلو تر بودیم.
یکی دیگر از دوستان قدیمی مصدق، آقای دکتر صنعتی درباره دوران تحصیل و آشنایی¬شان
«تاریخ دقیق این آشنا شدن با کشی دو قسمت است یک قسمت از آنجایی است که آدم با یک نفر آشنا می شود و یک قسمت دیگر جایی است که آدم با او رفیق می شود . حالا در مورد شاعران و نویسندگان و افرادی از این قبیل، یک جای آشنایی همان¬ جا است که آدم با کارهایشان آشنا می شود. به هر حال مصدق و حقوقی و گلشیری و بسیاری از این نویسندگا
ن معاصر ما اهل اصفهان هستند. بنده هم اهل اصفهان هستم، این خودش می تواند یکی از دلایلی باشد که با هم آشنا شدیم . تعدادی از ما در یک مدرسه بودیم تعدادی به مدرسه «ادب» می رفتند بیشترینشان به دبیرستان سعدی می رفتند. فکر می کنم مصدق به دبیرستان «ادب » می رفت . وقتی که من در سیکل دوم دبیرستان بودم آقای حقوقی دبیر ادبیات من بود من یک نسل عقبتر از آنها هستم و حمید هم که آن انجمن «صائب» را درست کرده بود از آنجا با هم آشنایی داشتیم بخصوص که در آن زمان این تفاوت های سنی خیلی بیشتر خودش را نشان می
داد»
پس از پایان دوره ی دبیرستان ، مصدق در سال 38 در رشته بازرگانی در تهران پذیرفته شد و پس از آن نیز در رشته حقوق ادامه تحصیل داد.
وقتی از اصفهان برای تحصیل به تهران آمده بود « یک خانه دانشجوی در امیر آباد جنوبی داشت و آنجا زندگی می کرد.
ویژگی های اخلاقی
یکی از خصلت های بسیار بارز مصدق ،دوست بازی او بود و همواره چه به صورت انجمن و چه به صورت های دیگر تلاش می کرد که دوستان را دور هم جمع کند و با هم نشست داشته باشند در واقع او یک روحیه ی کاملاً اجتماعی داشت و همواره از انزوا می گریخت. آقای حقوقی در این زمینه می گوید :
« ما همدیگر را گاهی می دیدیم بیشتر او به خانه ما می آمد . منتها مصدق خیلی زودتر از ما خودش را وارد اجتماع کرد»
آقای دکتر صنعتی نیز درباره آشنایی بیشترشان در یک فعالیت هنری چنین می گوید «وقتی من آمدم تهران ایشان رشته حقوق می خواند و من رشته پزشکی بودم . آشنایی اصلی ما یک کار تلویزیونی شروع شد . دوستی مشترک ،تعدادی از ما ها را در هم جمع کرد که یک کار تلویزیونی مشترک انجام دهیم. در آن جلسه غیر از حمید،منوچهر محجوبی هم بود ،محمد علی کشاورز هم بود ،از آنجا بود که اشنایی من با حمید مصدق شروع شد . فکر می کنم حدود سالهای 44 و 45 بود.
این امر که وی با دیگران به راحتی ارتباط بر قرار می کرد و خصلت اجتماعی داشت به طور طبیعی در شغل وکالت وی نیز تاثیر می گذاشت و می توانست او را به صورت یک وکیل موفق نشان دهد به همین دلیل وی وکالت بسیاری از نویسندگان و شاعران را در امور گوناگون به عهده داشت .
تحصیل ، شغل و سبک شعری مصدق :
می دانیم که شعر مصدق ،علاوه بر جنبه عاشقانه ، جهت گیری سیاسی نیز دارد ، هر چند که گویا به طور مستقیم هرگز فعالیت سیاسی آشکاری نداشته است . البته اگر کار سیاسی را پیوستن به یک حزب بدانیم چنین چیزی در زندگی مصدق نبوده است . اما کار سیاسی می تواند شکل های دیگر نیز داشته باشد .
شغل تدریس و وکالت مصدق در واقع پس از سال 3 آغاز می شود . وی پس از اخذ درجه لیسانس ، در سال 3 نیز از دانشگاه تهران به درجه فوق لیسانس حقوقی نائل می گردد. و از این پس با سمت استاد یاری در مدرسه عالی مدیریت کرمان به تدریس می پردازد و به گفته استاد رضا خشکنابی – پدر خانم مصدق- وی تحصیل خود را در دوره ی دکتری ادامه داد اما آن را نا تمام رها کرد ، گویا فقط رساله خود را ارائه نکرده بود .
حمید مصدق از سال 353 به بعد با عنوان وکیل دادگستری در تهران مشغول به کار شد و از طرف دیگر در مدارس عالی تهران به تدریس اشتغال ورزید از آن پس بود که به عضویت هیئت علمی دانشگاه علامه طبا طبایی در آمد و در دانشکده حقوق آن دانشگاه به تدریس پرداخت و تا پایان عمر در این سمت بود .
وی یک سال پس از اخذ درجه فوق لیسانس یعنی در سال 35 با خانم باله خشکنابی ازدواج کرد . خانم لاله خشکنابی ، فرزند استاد رضا خشکنابی و برادر زاده استاد شهریار – شاعر معاصر هستند . حاصل این ازدواج دو فرزند به نامهای «غزل» و «ترانه» است .
که مصدق در شعری به نام «حاصل عمر» آنان را ستایش می کند . خانم سیمین بهبهانی در باره همسر مصدق می نویسد :
«لاله مثل برگ گل لطیف است و دوست داشتنی ، اما کاردان و عاقل ، خانه اش از نظافت برق می زند و دو دسته ی گلش ، دو نور چشمش ، را به ی تربیت کرده است . می گویند در زندگی هر مرد موفقی یک زن وجود دارد و لاله این گفته را ثابت می کند .
حمید مصدق با روحیاتی که داشت ، همواره به عشق اهمیت می داد و این نکته در اشعارش نیز به ی بازتاب دارد . آقای دکتر صنعتی به این جنبه در روحیات حمید مصدق توجه کرده و می گویند:
« حمید دوست داشت که از این لحظات زندگیاش لذت ببرد به جای اینکه برای مرگ خودش گریه
کند و سوگوار باشد ، و چیزی کمکش می کرد این کار را بکند وجود عشق بود – خیلی از شعرا اینگونه بودند- حتی اگر فرض باشد ; حمید عاشق بود . این عشق به زندگی او بود ،به فرد خاصی بود . به شعر بود ، به هر حال اینها کمک می کرد بتواند هراس از مرگ را لاپوشانی کند »
بدین گونه آقای دکتر صنعتی در تحلیل روانشناسانه خود ، این عشق را نیز با نوعی هراس از مرگ پیوند می دهد . از اینروست که مصدق ناخود آگاه چنانکه آقای حقوقی می گوید همواره عاشق
آدم بسیار عاشق پیشه ای بود ; ظاهراً در یک اردوی رامسر بود .که خانمش را دید . وقتی او را دید با او آشنا شد . شناخت که او دختر برادر شهریار است . این خانم نقاش هم بود . اینها با هم آشنا می شوند و بعداً منجر به ازدواج می شود . بعد هم خانه ای در همین کوی نویسندگان خرید و با او زندگی کرد و زندگیش روز به روز سر و سامان پیدا کرد و خانمش هم کاری می کرد و او هم به هر حال کار وکالت را ادامه داد .
خانم سیمین بهبهانی درباره مفهوم و ویژگی عشق در شعر مصدق می نویسد :
«عشقی که اگر نه بر سر هر کوی و گذر ، دست کم در میان دانشجویان و جوانان همسن و سال حمید شناخته است و هنوز هم در هنگامه میانسالی او گهگاه نقل محافل است و پیگیری همین عشق بی فرجام شاید جاذبه شعر مصدق را حمیدی وار فزون کرده باشد . اما در عشق او خودخواهی جایی ندارد و معشوق نه تنها آماج تیر تهمت و دشنام نمی شود بلکه برای همیشه چون تندیسی مقدس در خلوت شعر او باقی می ماند .
واقعیت همین است که این جنبه رمانتیک شعر او ،در کنار مفاهیم سیاسی ،شعر وی را در میان جوانان گسترش داده بوده است .
به واقع شعر او بیشتر شعر معناست و به همین دلیل ساخت و فرم در شعر او نیرومند نمی شود و این البته جای بررسی و بحث دارد .
به هر صورت از نظر جایگاه در طبقه بندی شاعران معاصر چنانچه گفته شد حمید مصدق شاخه اعتدال شعر نیما را که دنباله افسانه است اشغال می کند.
به هر صورت ، حمید مصدق با تمام فراز و نشیب هایش همواره در میان جوانان پذیرفته شده بوده است .این طبیعی است که هر سنی نیز در انسان اقتضای گونه ای از شعر و هنر را دارد . این یک ذوق است و ذوق نیز تابع قاعده و قانونی نیست و باید و نباید را نمی شناسد ،چنانکه استاد زرین کوب می فرمودند که من ممکن است در این سن از مولوی خوشم بیاید اما کسی دیگر در سن و موقعیتی دیگر از شاعر دیگری خوشش بیاید ،حتی یک نفر هم در دوره های مختلف زندگی ممکن است شاعران گوناگونی را بپسندد.
این که فعالیت های شغلی او را از تعمق در هنر و ادبیات ،مقداری باز داشته بود می تواند کاملاً درست باشد ، اما به هر حال مصدق همین است که هست با تمام فرود و فراز ها و دوره ها اما ادعای عظمت نیز نداشت .
از نظر کارهای علمی و تحقیقاتی ،چنانچه پیشتر نیز گفته شد مدتی به همراه اخوان در حال بررسی و کاروری رباعیات عطار بوده است . می دانیم که رباعیات عطار «مختار نامه» نام دارد .
مصدق با همکاری آقای صارمی ، غزلهایی از حافظ تهیه کرده بود که چاپ نشده است همچنین غزلهای سعدی را نیز با همکاری آقای اسماعیل صارمی به چاپ رسانده است و رباعیات مولانا را نیز در سال 360 چاپ و منتشر کرده است .


دانلود مقاله مطالعه تحلیل ساختاری رقم در قرآنهای ثبتشده موزه ملی قرآن pdf دارای 18 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله مطالعه تحلیل ساختاری رقم در قرآنهای ثبتشده موزه ملی قرآن pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مطالعه تحلیل ساختاری رقم در قرآنهای ثبتشده موزه ملی قرآن pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله مطالعه تحلیل ساختاری رقم در قرآنهای ثبتشده موزه ملی قرآن pdf :
مقدمه
واژه رقم در حوزه کتابت، خوشنویسی و نگارگری به معنای امضای کاتب، مذهب و یا نگارگر است و آثار دارای این ویژگی را مرقوم میخوانند. رقم در ُنسَخ گوناگون جایگاهی متفاوت داشته است و گاه هریک از دستاندرکاران پیدایش یک ُنسخه به طور جداگانهای حضور خود را در آن اعلام داشتهاند. این حضور گاه در پشت ُنسخه، گاه در جایگاه انجامه و گاه در بخشهای فرعی در قالب نام کاتب، نویسنده، مذهب و; دیده میشود. اما آنچه رقم را حائز اهمیت میسازد اطلاعات تاریخی همراه با نامهاست که نکاتی را در زمینه مطالعات تاریخی و سیر فرهنگها و اندیشهها روشن میسازد؛ اما در این میان، حضور رقم در مصحفها که سنتی به قدمت کتابت قرآن دارد نیز جایگاهی گسترده برای بحث به وجود میآورد. مرقومات قرآنی که فارغ از نام نویسنده و نگارگر است تأکید بر کاتب و مذهب دارند و لذا به علت چارچوب متداولی که خط نَسخ در کتابت مصحفها به وجود آورده است تأکید بر شیوه هنرمندانه و نوع نگارش مرقومات است. نگاه ساختاری به انجامهنویسی در قرآنهای ثبتشده موزه ملی قرآن به سبب بررسی عناصر شکلی و کشف الگویی در پیوند با متن مصحف، زمینه دستیابی به ماهیت فکری مصحفنویسان و روحیات معنوی مذهبان این نسخ، در اعتقاد به عظمت و اعتبار متن نگارششده فراهم ساخته و در ادامه امکان دریافتهای شایستهتر هنرمندان سنتی و معتقد به مضامین دینی و الهی را از آداب معنوی و شیوه ی اجرایی در خلق اثرشان نشان میدهد. آنچه در بیان این مبحث سبب ایجاد مسئله گشته این است که آیا کاتب و مذهب قرآنی همچون پدیدآورندگان سایر ُنسَ خ به خود اجازه ثبت نام و امضای اثر را میدهند؟ و فلسفه و نیت حضور هنرمند در مصحفها همانند دیگر مرقومههاست؟ با وجود این سؤالات به بررسی جزء به جزء ویژگیهای شش نمونه از قرآنهای ثبت ملی در موزه قرآن میپردازیم که جامعه نمونه این پژوهش بنیادی را تشکیل میدهد. براساس همین منطق اجرایی نیز برای گردآوری اطلاعات و مستندات تاریخی، علاوه بر منابع کتابخانهای از روش مشاهده آثار نیز استفاده شده است.
پیشینه تحقیق
مقالاتی بهصورت غیرمستقیم در تدوین مباحثی از طرح کمک شایانی کرده و در انتخاب مسیر و روش پژوهش راهگشا بودهاند. »ترقیمهنویسی ُنسخههای خطی« نوشته عارف نوشاهی که تأکید بر ُنسَخ خطی دارد و نیز مقالاتی با عنوانهای »مقام انجامه در ُنسخه« از ایرج افشار، »اهمیت انجامه در شناخت تاریخ فرهنگی شهرها« از نصراالله پورجوادی، »انجامه سفینه تبریز« از ایرج افشار، »جستارهایی درباره انجامه دستنبشته وندیداد« از علی صفیپور، »ترقیمه نمونه« از عارف نوشاهی از جمله
پژوهشهای مرتبط با بحث هستند. پس از مطالعه، نقد و بررسی مقالات و پژوهشهای موجود در این حوزه، مشخص گردید که عمدتاً فعالیتهای پژوهشی بر روی رقم در ُنسَخ غیرقرآنی تأکید داشتند و لذا هدف و منطق ساختاری این پژوهش، گردآوری، بررسی و تا حد امکان تحلیل رقم در شش مصحف موجود در موزه قرآن تعیین شد.
در این پژوهش ارائه نمونههایی از آثار قرآنی میتواند بهعنوان بخشی از یک کل باشد که البته با رویکردی استقرایی، در رسیدن به اهداف پژوهشی کمککننده است. در انتها مجدداً یادآوری میگردد، این مقاله با بررسی رقم بهعنوان یکی از شاخصههای تاریخی و هنری قرآنها، قصد دارد جوانبی را که در مطالعات هنری قرآنها کمتر مورد توجه بودهاند، معرفی و رمزگشایی نماید. در تنظیم این مقاله ابتدا به تاریخچه خط و مباحث نظری آن و سپس به معرفی رقم و اقسام آن پرداخته شده است. پس از آن نمونهها معرفی و بهلحاظ ساختار شکلی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتهاند که ماهیتی تحلیلی توصیفی به پژوهش پیش رو داده است.
نوشتار و تاریخ آن
نوشتن در عالم اسلام از جایگاه خاصی برخوردار بود و از این رو هنر نوشتن در سراسر فرهنگ اسلامی نقشی بس ویژه بازی کرده است و چنین است که در رساله مداد الخطوط در وصف کتابت چنین آمده است: »بر خاطر خطیر خطاطان خطّه خط که مرآت جلی است مخفی نباشد که بهترین فضلی که افضل ممر نوعی انسان از جنس حیوان تواند بود یکی فضیلت و دیگری قابلیت کتابت که مأخذ هر دو زبان است یکی ذاتی و دیگری کسبی و چون حدیث اکرموا اولادکم بالکتابه به صیغه امر جاری شد پس بر همه کس واجب است که فرزندان را با آنکه برایشان قلم تکلیف نیست به گرفتن قلم تکلیف کنند و ایشان را صید این علم کرده به قید خط مقید سازند.«
خوشنویسی را میتوان مهمترین نمونه تجلی روح اسلامی به شمار آورد. خود قرآن بارها بر اهمیت نوشتن تأکید کرده است (برای مثال در سورههای علق و قلم). »خط عربی قبل از اسلام مختص شبهجزیره عربستان بود و رواج و گسترش آن به واسطه دین اسلام انجام گرفت. از آنجایی که کلام نبی اکرم (ص) و قرآنکریم وحی الهی است، مسلمانان آن را مقدس شمرده و به توسعه و گسترش آن همت گماشتند. علاوه بر این که اعراب از آن استفاده میکردند، به ممالاک غیرعرب نیز نفوذ کرد و کتابهای متعددی با این خط به رشته تحریر درآمد« (پاکسرشت، 1379:18).
بر این نکته باید تأکید داشت که مهمترین عامل گسترش خط عربی قرآن است. لزوم کتابت دقیق قرآن عربها را
تصویر1. انجامه نسخه »المعجم فی معاییر أشعار العجم« از شمسالدین قیس رازی، 927 ق. مأخذ: کتابخانه مجلس شورای اسلامی.
وادار کرد تا خطشان را اصلاح کرده و ترمیم ببخشند و آن را تا آن حد زیبا کنند که ارزش کتابت وحی الهی را داشته باشد. آیین کتابت در عالم اسلام با کاتبان وحی آغاز شد، اما با ورود خط عربی به سایر ممالک دیری نپایید که آداب و عادات کاتبان ایرانی نیز به جهان اسلام مجال ورود یافت. وجه دینی و معنوی کاتب با ورود کاتبان مسلمان ایرانی به درون حکومتهای عربی با وجوه سیاسی و فرهنگی آراسته شد و به اینگونه نخستین کسانی که »ادب« را در قلمرو تمدن اسلامی ساختند و پرداختند طبقه کاتبان (دبیران، منشیان، مترسلان) ساسانی بودند (نک. مایل هروی، 1380: 78و79).
قرآن بهعنوان کتابی آسمانی و نازلشده از سوی خداوند چنان ارزشی برای مسلمانان دارد که رهنمودهای آن بر تمامی وجوه و جنبههای زندگی آنها تأثیر گذاشته است. آیات قرآن و مفاهیم ارزشمند نهفته در آن نقطه آغازین عشق و الهامبخش هنرمندان مسلمان بوده و هست. نزدیکترین و اولین هنری که در خدمت کلام خداوند قرار گرفت خوشنویسی بود و کتابت قرآن کریم بهعنوان هنری قدسی باعث شد تا صدها و هزاران نسخه نفیس و ارزشمند توسط هنرمندان خوشنویس نگارش، ثبت و در بزرگترین موزههای دنیا ضبط شود. این مصحفها به شکلها، اندازهها و با خطوط مختلفی تحریر گردیدهاند. »حضرت علی علیه السلام در حسن خط کوششی داشت و در قلم
تصویر 2. سرلوح صفحه افتتاح قرآن شوشتری. مأخذ: موزه ملی قرآن.
کوفی به رتبه اعجاز رسیده بود، در سایر علوم و کمالات و فضایل لدنیه معالی درجات نیز سرآمد اولیا و سرافراز ائمه هدی بود)«عالی افندی، 1369:29). »خط کوفی برای کتابت قرآن به دیگر سرزمین های قلمرو اسلام راه یافت و در هر منطقه صورتی خاص پیدا کرد مانند کوفی مشرقی و کوفی مغربی. کوفی مشرقی که دربرگیرنده شیوههای متفاوت عربی و ایرانی بود، تا پایان قرن ششم در کتابت مصحف
و پس از آن تا قرن دهم در کتابت سرسورهها و کتیبههای تزیینی بناها و ُنسَخ به کار می رفت« (کاوسی، 1392:21).
بیشک معدودی الفبا در دنیا میتوانند مثل الفبای عربی با اینچنین تنوع و درعینحال هماهنگی و توازنی به نگارش درآیند. »ابن مقله با استفاده از خطوط منحنی و مستقیم
و نقطههای لوزیشکل برای ایجاد حروف با ترکیبات و نسبتهای مناسب قواعدی را برای زیبا نوشتن وضع کرد. وی واضع اقلام سته (شش شیوه مهم خطاطی) است که در طول زمان مورد استفاده بودهاند و عبارتاند از : ثلث، نَسخ، ریحان، محقق، توقیع و رقاع« (شیمل، 1381:19).
»خط نَسخ در کنار خط کوفی رایج بود و تا سدههای سوم و چهارم برای نوشتن مطالب فوری به کار میرفت، اما ابن مقله آن را شایسته کتابت مصحف کرد)«کاوسی،
فصلنامه علمی- پژوهشی نگره
7
شماره13پاییز39
مطالعه تحلیل ساختاری رقم در قرآنهای ثبتشده موزه ملی قرآن
تصویر3. سوره عنکبوت قرآن شوشتری. مأخذ: همان
1392:23). »نَسخ یکی از قدیمیترین خطوط مستدیر و قوسی است که ابداع گردید. اما تنها پس از اینکه دوباره به وسیله ابن مقله در قرن پنجم طراحی شد به شهرت دست یافت. این خط به وسیله ابن بواب و خوشنویسان بعدی به خطی ظریف و مناسب برای کتابت قرآن تبدیل گشت و حتی پس از آن بیشتر قرآنها نسبت به سایر خطوط به خط نَسخ کتابت شدند. این خط بهویژه در میان قشر محصل جامعه به علت تسهیل نسبیاش در خواند و نوشتن جذبه پیدا کرد« (سفادی، 1381:66). از آنجا که اعتقاد بر این بود که بهترین خط واضحترین خط در کتابت قرآن است، خط نَسخ که واضحترین خط به شمار میرفت، در کتابت قرآن اهمیت یافت. اما در مورد تفاوت خط نَسخ با کوفی نیز باید گفت که در خط کوفی بیشتر حروف مسطحاند، ولی در خط نَسخ حروف دور تندتری دارند و آسانتر نوشته میشوند (نک. رمضانی، 1383: 36).
»نَسخ خطی است که بر وضوح قرآن تأکید میکند و با محدودیتهای طبیعی بینایی انسان متناسب است. به همین سبب، میتوان آن را انسانیترین خطوط نامید. این خط با محدودیتهای دست انسان در خوشنویسی هماهنگ است وبا آن میتوان قرآن را در قطعی نوشت که برداشتن و حمل آن آسان باشد. میتوان خط نَسخ راخطی ثابت و رسمی برای قرآنهای اندازه متوسط نامید که الگوی هزاران خطاط
در سراسر شرق اسلامی قرار گرفته است« (لینگز، 1377: 53-54). خط نَسخ به دلیل تعادل و توازنی که در شیوه نگارش آن وجود داشته و دارد بهعنوان نمونه کاملی از خطوط اسلامی شناخته شد و چنان واضح بود که احتمال اشتباه در خواندن آن بسیار کم بود. بدین ترتیب، سایر ممالک اسلامی از جمله ایران نیز توجه خاصی به این خط و شیوه نوشتار نشان دادند. ایرانیان که در تکامل و تعالی بخشی انواع هنر سرآمد بودند در خوشنویسی نیز استعداد خود را بروز داده و به ظرافت خط نَسخ افزودند و سبکی را در شیوه نگارش آن بهوجود آوردند که بیشتر تحت تأثیر یاقوت حموی در قرن هفتم هجری بود. اما پس از طی سالها شیوه نوشتار خط نَسخ در ایران کمکم رو به افول نهاد و این افول تا قرن یازدهم هجری ادامه داشت تا اینکه احمد نیریزی خوشنویس بنام قرن یازدهم با ایجاد تغییراتی در خط نَسخ و با اقتباس از خط نستعلیق شیوه جدیدی را در این خط به کار گرفت که به نَسخ ایرانی شهرت یافت (رمضانی، 1383: 37).
در مجموع تعالیم و شریعت موجود در آیات پر فضیلت قرآن بود که موجب پیروزی اسلام بر دیگر فرهنگهای جهان از جمله ایران شد. مردمانی چون ایرانیان هنرپرور و هنردوست که این کلام را واسطه میان خیر و برکت زنداگانی خود و خدا میدانستند، سعی در هر چه زیباتر نوشتن آن داشتند. بنابراین مسلمانان مؤمن در هر جایی بدین کار همت گماشتند و آن را به حدی از اعتلای هنری رساندند. بر همین اساس امروزه نیز، همچنان خط عربی و قرآنی از جایگاه رفیع و ویژهای در میان مسلمانان برخوردار است و هنرمند مسلمان با نگارش زیبای کلام الهی در هر نسخه از قرآن رابطه و وصلی را میان انسان و پروردگارش فراهم میکند.


دانلود مقاله میترائیزم و زیبایی pdf دارای 28 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله میترائیزم و زیبایی pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله میترائیزم و زیبایی pdf
میترائیزم و زیبایی
ثنویت:
خاستگاه اصلی میترائیزم:
رابطهی میترائیزم و زردشتی با ادیان سامی:
زیبایی:
نتیجه:
منابع
میترائیزم و زیبایی
مبحث بعدی تحت عنوان «دین و زیبایی» خواهد آمد. میترائیزم نیز یک دین است باید در آن مبحث و در کنار ادیان دیگر، مطرح میگشت و گشته. دلیل این مبحث ویژه برای میترائیزم، ویژگی آن است در ارتباط با موضوع بحث ما یعنی چیستی زیبایی
در بینش علمی. هر فلسفه، دین نیست. اما هر دین یک فلسفه است. حتی یک آیین دینی ابتدایی در میان کلانهای اولیه. بلکه هر دین مدعی ارائه بهترین فلسفه است و هر دین دیگر و فلسفه دیگر را باطل میداند
خواه به میترائیزم به عنوان یک دین نگریسته شود و خواه به عنوان یک فلسفه، نگاه مختصری به آن در بحث ما ضرورت دارد. میترائیزم به طور بیرحمانهای به «ثنویت» متهم شده است، حسن آن به قبح تبدیل گشته و واقعگرایی زیبای آن به صورت غیر منصفانهای به بدترین معنی تفسیر شده است. پایگاه واقعیت گرایی در میترائیزم حتی از فلسفههایی که در دو قرن اخیر پدید گشته و ارائه شدهاند اساسیتر و روشنتر است
آیین میترایی درست به همان میزانی که «زیبایی» را یک واقعیت میداند، «نا زیبایی» را نیز به همان میزان یک واقعیت میداند. نور را یک واقعیت، ظلمت را نیز یک واقعیت دیگر، خیر را یک واقعیت، شرّ را نیز یک و اقعیت، یزدان یک واقعیت، اهریمن نیز یک واقعیت
دلخوش بودن بیهوده، و خود فریفتن که: همه چیز خیر است، شرّی در عالم وجود ندارد، شرّها عدمیات هستند و; یا: همه چیز جلوهی خدا است، همه چیز مظهر خداست و; و نیز عشق به همه چیز و بالاخره زیبا دیدن همه چیز، راهی به میترائیزم ندارد
«مهر» و «کین» دو واقعیت متضاد هستند؛ سمبل مهر، خورشید نورانی است. و سمبل کین، ظلمت است. سرود مدار مهر یزدان است. سرود مدار کین اهریمن است
در عین حال؛ مهر که مهر است اگر نسبت به «کین» کین نداشته باشد، مهر نیست. انسان کامل، کامل و سالم نمیشود مگر خود مهری شود که نسبت به «کین» کین دارد. انسان کامل تیر و کمان هم دارد اما آن را به سوی اهریمن نشانه رفته است. جنگ نا زیباست اما جنگ با نا زیبایی، زیباست
بدینسان فرق میان اصول میترائیزم با هر فلسفهی دیگر به خوبی روشن میشود. و اصلِ «برای درک زیبایی، درک نا زیبایی، ضرورت دارد و بالعکس»، اصل صریح، روشن، غیر پیچیده و بدون ابهام، در این آیین ایرانی است. که در این مساله، نزدیکترین دین به اسلام اصیل است
اگر بنیانگذار میترائیزم امروز حاضر بود، پیروان فلسفههای دیگر (به ویژه آنان که فلسفهشان ریشه در اندیشهی کلاسیک یونان دارد) را به لقب «کبک» ملقب میکرد که سرشان را به برف فرو برده و ندیدن واقعیات را به مثابهی عدم آن واقعیت، تلقّی کرده «شرّ» را انکار میکنند. در حالی که در روزمرّهی زندگی واقعیشان هر لحظه با شرّها دست به گریبان هستند
و از جانب دیگر: میترائیزم بینشهای طرف دیگر را نیز مردود میداند؛ بینش ابوالعلای معرّی که وجود و واقعیت «خیر» را انکار کرده و خیرها را «عدم الشرّ» مینامد. معرّی درست بر عکس ارسطوئیان و صوفیان، همه چیز را بد، نا زیبا میبیند و در عالم هستی به زیباییای که بتوان به آن دلخوش بود، باور ندارد
اگر منصفانه نگریسته شود، داوری میان این دو بینش سخت دشوار است. زیرا معرّی با همان سبک و روش و استدلال، خیر را انکار میکند که ارسطوئیان و صوفیان با همان سبک و روش و استدلال، شرّ را انکار میکنند. از دیدگاه میترائیزم هر دو باور به یک میزان نادرست و باطل هستند. زیرا زیبا دیدن نا زیبا، اهریمن را زیبا دیدن است. و نا زیبا دیدن زیبا، یزدان را نا زیبا دیدن، است همان طور که گروهی از صوفیان در اثر زیبا دیدنِ همه چیز، ابلیس را نیز مظهر خدا دانستند و ماجرا به پدیدهای بزرگ به نام «شیطان پرستان» منجر گشت که هنوز هم هستند و شیطان را میپرستند
ثنویت:
هستی شناسی میترائیزم در دو بخش انجام مییابد: خدا شناسی و جهان شناسی. میترائیان در خدا شناسی موحد بوده و هستند. در جهان شناسی و تبیین عالم مخلوقات، ثنوی هستند هم به خیر باور دارند و هم به شرّ. اما نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که میترائیان مانند پیروان ادیان دیگر دچار انحراف شده بودند که زردشت به اصلاح آن مأمور میشود. و از نظر تاریخی نیز مشاهده میکنیم با گذشت زمان، خورشید سمبل مهر، در پیش از اصلاحات زردشت در حد یک الهه بزرگ نه فقط ستایش که پرستیده میشود
وقتی که «سمبل» به «خدا» تبدیل میشود و همه خیرها از خورشید ناشی میشود، لازمهی ضروری آن تبدیل شدن اهریمن نیز به خدای دوم، است. زیرا هیچ شری از مهر ناشی نمیشود پس باید شرّها از اهریمن ناشی شوند
زردشتیان امروزی جداً منکر «دو خدایی» هستند. فرهیختگان آنان یزدان را خدا نمیدانند به نظرشان «اَهور» فقط یک نام دارد، گاهی «مزدا» به عنوان پسوند میآید که نشان دهنده واحد بودن اوست. اینان مدعی هستند که جایگاه یزدان در آیینشان همان جایگاه جبرئیل یا آن فرشتهای که مسلمانان آن را «روح»[1] مینامند، است
افراد اندیشمند زردشتی که امروز به جای خورشید به نور آتش، توجه دارند، ثنویت خودشان را دقیقاً به خیر و شرّ تطبیق میدهند که در ادیان سامی به ویژه در اسلام، هست. و اساس دو گانه پرستی را که به دو خدا باور داشته باشند، از اصل و ریشه، رد میکنند با این تلقی که در هیچ زمانی دچار آن نبودهاند نه قبل از اصلاحات زردشت و نه بعد از آن
یک زردشتی میگوید: من انکار نمیکنم؛ پیش از اصلاحات زردشت با گذشت زمان، نقش خورشید از نقش یک سمبل محض، به نقش افراط آمیزی تبدیل شده بود که زردشت به اصلاح آن مأمور میشود. و حتی میپذیرم که پس از زردشت نیز دربارهی آتش یک بینش افراطی پیش آمده بود لیکن ما امروز چنین باوری نداریم و بر اصول اولیه آئینمان هستیم. اما میبینیم برخی از برادران ایرانی مسلمان ما اهریمن را مظهری از مظاهر خدا میدانند و این عقیدهشان از تلویزیون هم پخش میشود. ما از چند جانب دچار هجمههای غیر منصفانه شدهایم؛ از طرفی آن میترائیزم خارج از ایران که از ایران به مصر و بخشی از اروپا نفوذ کرده بود و در طی این مسیر با تغییراتی همراه بوده، به حساب ما گذاشته میشود. از جانب دیگر: متون تاریخی که یونانیان آنها را نوشتهاند: گاهی ندانسته و گاهی نیز به طور یک جانبهگرایی، داوری منصفانهای دربارهی ما نداشتهاند. از جانب سوم که مهمتر است ناخرسندی ارسطوئیان و صوفیان، از ما است که آنان جهان را تک بُعدی و بدون شرّ میدانند، ما را که جهان را مانند ادیان سامی و اسلام، دو بعدی میبینیم (هم به خیر باور داریم و هم به شرّ، هم به زیبایی عقیده داریم و هم به نا زیبایی) به ثنویت پرستی متهم میکنند. درست است ما ثنویت به این معنی را میپذیریم و از اصول مسلّم ما است
متأسفانه متون تاریخی آن چه از میترائیزم ثبت کردهاند گوشهای از سخنان بالا را تأیید میکند. زیرا بیشتر به توضیح میترائیزم در مصر و مناطق خارج از ایران، پرداختهاند و از آن دیدگاه به میترائیزم ایرانی نگریستهاند. این روش، داوری را سخت مشکل کرده است. به نظر میرسد گویاترین متن در این باره، متون روایی مسلمانان و نیز عمل عینی آنان در مورد زردشتیان، است. هر چه باشد مسلمانانِ 1380 سال پیش، زردشتیان را بهتر از ما میشناختند. این شناخت به دلیل تماس دائمی و حتی در مناطقی به دلیل زندگی عربها و ایرانیان در خلال همدیگر (یعنی هم از نظر زمانی و هم از نظر مکانی) برایشان ملموستر بوده است
مسلمانان آئین ایرانیان را نه به نام میترائیزم و نه به نام زردشتی، بل به نام «مجوسی» به عنوان یک دین رسمی، یعنی دینی که از اصل و اساس از شرک منزّه است، به رسمیت شناختند و ایرانیان را «اهل کتاب» دانستند. و در نظرشان آئین مجوسی در ردیف آیین یهودی و مسیحی، قرار گرفت
این که عربها از هزارههای پیشین، ایرانیان را «مجوسی» مینامیدند، نه میترایی و نه زردشتی، مسایل مهم و اساسی تاریخی را برای ما نشان میدهد. مجوسی یک اشتقاق تعریبی (معرّب شده) از «جاماسب» است که نام و نشانی است از بنیانگذار دین ایرانی. و نشان میدهد که اصطلاح میترائیزم و «مهر پرستی» پس از اصطلاح مجوس و در عصر افراط گرایی دربارهی خورشید، به زبانها افتاده است. همان طور که اصطلاح «آتش پرست» در دورهی افراط گرایی دربارهی آتش، رایج شده بود. عنوان «مجوسی» قدیمیترین و اصلیترین نام آن آئین، بوده است
پس از آن که نظامیان عرب، تیسفون پایتخت امپراطوری ایران را بر گشودند آن را مداین نامیدند، عمر شورایی تشکیل داد تا موازین و مقررات و «حقوق جنگ» با ایرانیان، تعیین و تدوین شود. در این قبیل همایشهای مشورتی، تکلیف اعضای شورا از پیش معین بود و همین طور نقش حضورشان. زیرا معلوم بود که مساله و برنامه همان است که علی(ع) ابراز خواهد کرد، حضور آنان برای استماع آن است که به یک سنت دائمی و استراتژی همیشگی تبدیل شود
پیشتر خود قرآن مجوسیان را در ردیف «اهل کتاب» شمرده بود و بلافاصله تذکر داده بود که خود خورشید نیز مخلوق خدا است و در حالت سجده (اطاعت بیچون و چرا) بر خداست.[2] و همچنین از پیامبرشان شنیده بودند که «با مجوسان به قاعده اهل کتاب، رفتار کنید. زیرا آنان پیامبری داشتند. به نام داماسب که کشته شد و کتابی داشتند به نام جاماسب که بر هزار ورق از چرم نوشته شده بود.»[3] ظاهراً در این ضبط نام پیامبر با نام کتاب، جا به جا شده است
اصل این موضوع و کتاب آن پیامبر، (بدون ذکر نام) بعدها توسط امام صادق(ع) نیز تأیید و تأکید شده است.[4] و در جای دیگر به نام آن تصریح کرده که جاماسب بوده است.[5] با این وجود، تشکیل شورا برای توضیح و سامان دادن به امور در حین عمل، ضرورت داشت تا مساله دچار برداشتها و به اصطلاح قرائتهای مختلف نگردد. پس از آن فرماندهان نظامی میدانستند که وظیفه و برنامه مأموریتشان چیست؟
در نظر مسلمانان فاتح، زردشت به مثابه انبیای بنیاسرائیل در فاصله موسی(ع) و عیسی(ع)، تلقی میشده نه یک پیامبر مؤسس که اصطلاحاً اولوالعزم، نامیده شود. بر خلاف آن چه که در میان اروپائیان و هندیان و در دو قرن اخیر میان ایرانیان، رایج است
در متون تاریخی عنوان «جاماسبیه» و جاماسبیان، و معادل یونانی آن، در عصر هخامنشیان، در زبانها بوده است. پیرنیا در «تاریخ ایران باستان» ـ بخش اردشیر اول ـ هم از آن عنوان، نام برده و هم از سجده اردشیر اول به خورشید، سخن گفته است. ظاهراً هنوز اصلاحات زردشت از خراسان به دربار مرکزی، نرسیده بود. آیین کهن جاماسبیه نامیده میشد در مقابل آیین جدید که زردشتیه، بود
در این جا به دو نکته مهم باید توجه کرد: اول: اصطلاحهایی از قبیل میترائیزم، آیین مهر پرستی، اصطلاح ایرانی نیستند. دین ایرانی پس از آن که به مصر رسیده، چنین نامیده شده است به ویژه در بیان محققین اخیر با این عنوانها موسوم شده است. نام آن «جاماسبی» و به قول عربها «مجوسی» بوده که امروز زردشتیان چندان استقبالی از این نام نمیکنند. به قول مؤبدیار، افلاطون یزدانی، مسئول آتشکده محلّهی «بیوک» یزد، که تصریح میکنند زردشتی غیر از میترائیزم است. گفتم: حق با شماست آن میترائیزم که محققین آن را در مصر دنبال کرده و از آن طریق به ایران نسبت میدهند. هرگز در ایران نبوده و شما حق دارید از آن تبری بجویید
آقای یزدانی نسخهای از سالنامه زردشتیان، به من داده که هم در روی جلد آن و هم در صفحه اولش آمده است: 1384 خورشیدی ـ 3743 دینی زرتشتیان
از جانب دیگر، امروز بیش از هر وقت دیگر مشخص شده است که زردشت و ظهور او حوالی 2600 سال پیش، بوده است اما تاریخ این دین در باور خود زرتشتیان تا 3743، پیش میرود. و این خود به خوبی نشان میدهد که بنیانگذار اصلی آن، شخصیتی پیش از زردشت بوده است
دوم: دربارهی اصطلاح «جاماسبیه» یا «جاماسبیان» در دورهی هخامنشی، گاهی اشتباه میشود و آن را به جاماسب حکیم که در دربار گشتاسب بوده نسبت میدهند. این جاماسب، یار و معاون زردشت بود، نه کسی که در مقابل زردشت یا در کنار او آیین دیگری، ایجاد کرده باشد. زردشت، جاماسب حکیم و گشتاسب (شاه محلّی خراسان)، هر سه معاصر هم و در کنار هم بودهاند
خورشید و آتش و هر منبع نور، از آغاز در میترائیزم، سمبل بودهاند، خورشید در درجه اول و آتش در درجهی دوم، طبیعی است که پیش از زردشت دربارهی خورشید افراط میشده است که در اصلاحات زردشت به شدت مورد هجمه قرار گرفته و کنار رفته است. اما آتش توانسته مقام سمبلیک خود را حفظ کند و در زمانهای بعدی نوبت به افراط در آن، میرسد
خاستگاه اصلی میترائیزم:

لیست کل یادداشت های این وبلاگ