
دانلود مقاله نگاهی به عوامل محرک تاریخی pdf دارای 8 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله نگاهی به عوامل محرک تاریخی pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله نگاهی به عوامل محرک تاریخی pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله نگاهی به عوامل محرک تاریخی pdf :
عوامل محرک تاریخ
در کتب فلسفه تاریخ این مسئله، که محرک تاریخ چیست و عامل طهور اجتماعی و جلو برنده تاریخ کدام است، معمولا به گونهای طرح میشود که پس از دقت نادرستی آن طرح، روشن میشود. معمولا درباره این مساله نظریاتی به این شکل طرح میشود.
1- نظریه نژادی
طبق این نظریه، عامل اساسی پیش برنده تاریخ، نژادها هستند. بعضی نژادها استعداد تمدن آفرینی و فرهنگ آفرینی دارند و بعضی دیگر ندارند، بعضی میتوانند علم و فلسفه و صنعت و اخلاق و هنر و غیره تولید کنند، برخی دیگر صرفا مصرف کننده هستند نه تولید کننده.
از این جا نتیجه گرفته میشود که نوعی تقسیم کار میان نژادها باید صورت گیرد.
نژادهایی که استعداد سیاست و تعلیم و تربیت و تولید فرهنگ و فن و هنر و صنعت دارند مسوول چنین کارهای انسانی و ظریف و عالی باشند.
و اما نژادهایی که چنین استعدادی ندارند از این گونه کارها معاف باشند و در عوض کارهای زمخت بدنی و شبه حیوانی که ظرافت فکر و ذوق و اندیشه نمیخواهد به آنها سپرده شود. ارسطو که در باب اختلاف نژادها چنین نظریهای داشت، به همین دلیل ، برخی نژادها را مستحق برده داشتن و برخی دیگر را مستحق برده شدن میدانست.
عقیده بعضی این است که عامل جلو بردن تاریخ، نژادهای خاصی است. مثلا نژاد شمالی بر نژاد فرنسوی که در حدود صد سال پیش سه سال به عنوان وزیر مختار فرانسه در ایران بوده است طرفدار این نظریه است.
2- نظریه جغرافیایی
طبق این نظریه، عامل سازنده تمدن و به وجود آورنده فرهنگ و تولید کننده صنعت، محیط طبیعی است. در مناطق معتدل، مزاجهای معتدل و مغزهای نیرومند به وجود میآید. بوعلی در اوایل کتاب قانون شرحی مبسوط درتاثیر محیط طبیعی روی شخصیت فکری، ذوقی و احساسی انسانها بحث میکند.
بنابراین نظریه آن چه انسانها را آماده جلو بردن تاریخ میکند نژاد و خون یعنی عامل وراثت نیست، که یک نژاد معین در هر محیط و منطقهای که باشد سازنده و پیش برنده تارخ است و نژاد دیگر در هر محیطی که زیست کند فاقد چنان استعدادی است، بلکه اختلاف نژادها معلول اختلاف محیطهاست . با جا به جا شدن نژادها تدریجا استعدادها هم جا به جا میشوند. پس در حقیقت، این اقلیمهای خاص و منطقههای خاص میباشند که پیش رونده نوآفرین میباشند. »منتسکیو» دانشمند جامعه شناس فرانسوی قرن هفدهم در کتاب معروف روح القوانین طرفدار این نظریه است.
3- نظریه قهرمانان
طبق این نظریه تاریخ را یعنی تحولات و تطورات تاریخ را چه از نظر علمی و چه از نظر سیاسی یا اقتصادی یا فنی یا اخلاقی، نوابغ به وجود میآورند.
تفاوت انسانها با سایر جانداران در این است که سایر جاندارها از نظر زیست شناسی یعنی از نظر استعدادهای طبیعی در یک درجهاند. تفاوتی لااقل تفاوت قابل ملاحظهای در میان افراد از این نظریه دیده نمیشود، بر خلاف افراد انسان که احیانا از نظر استعدادها تفاوتهایی از زمین تا آسمان دارند. نوابغ افراد استثنایی هر جامعهاند. افراد استثنایی که از قدرت خارق العاده از نظر عقل یا ذوق یا اراده و ابتکار برخوردارند هر گاه در جامعهای پدید آیند آن جامعه را از نظر علمی و فنی یا از نظر اخلاقی یا از نظر سیاسی یا از نظر نظامی جلو میبرند.
طبق این نظریه، اکثریت افراد بشر فاقد ابتکارند، دنباله روند، مصرف کننده اندیشه و صنعت دیگراناند. اما همواره کم و بیش در هر جامعهای یک اقلیت مبتکر، ابداعگر، پیشرو و پیشتاز تولید کننده اندیشه و آفریننده صنعت وجود دارد و آنان هستند که تاریخ را به جلو میرانند و وارد مرحله جدید میکنند.
«کارلایل» فیلسوف انگلیسی که کتاب معروف قهرمانان (الابطال) را نوشت و از رسول اکرم آغاز کرد، چنین نظریهای دارد. از نظر کارلایل در هر قومی یک یا چند شخصیت تارخی جلوهگاه تمام تاریخ آن قوم است، و به عبارت صحیحتر، تاریخ هر قوم جلوهگاه شخصیت و نبوغ یک یا چند قهرمان است. مثلا تاریخ اسلام جلوهگاه شخصیت رسول اکرم است و تاریخ جدید فرانسه جلوهگاه شخصیت ناپلئون و چند نفر دیگر و تاریخ شصت ساله اخیر شوروی جلوهگاه شخصیت لنین.
بعضی ادعا کردهاند: «تاریخ جنگ میان نبوغ و حد عادی است» یعنی همواره افراد عادی و متوسط طرفدار وضعی هستند که به آن خو گرفتهاند و نابغه ، خواهان تغییر و تبدیل وضع موجود به وضع عالیتر است. «کارلایل» مدعی است که تاریخ با نوابغ و قهرمانان آغاز میشود. این نظریه در حقیقت مبتنی بر دو فرض است:
اول این که جامعه فاقد طبیعت و شخصیت است. ترکیب و تاثر افراد از یکدیگر یک روح جمعی و یک مرکب واقعی که از خود شخصیت و طبیعت و قوانین ویژه داشته باشد به وجود نمیآید. پس افرادند و روانشناسیهای فردی و بس. رابطه افراد بشر در یک جامعه از نظر استقلال از جزئی و فردی نیست. از این رو بر جامعه بیشتر «اتفاقات» و «تصادفات» که نتیجه برخورد علل جزئی است حاکم است نه علل کلی و عمومی.
فرض دوم این است که افراد بشر بسیار مختلف و متفاوت آفریده شدهاند. با این که افراد بشر عموما موجودات فرهنگی و به اصطلاح فلاسفه حیوان ناطقاند، در عین حال، اکثریت قریب به اتفاق انسانها فاقد ابتکار و خلاقیت و آفرینندگی میباشند. اکثریت مصرف کننده فرهنگ و تمدناند نه تولید کننده آنها، فرقشان با حیوانات این است که حیوانات حتی مصرف کننده هم نمیتوانند باشند. روح این اکثریت روح تقلید و دنباله روی و قهرمانپرستی است. اما اقلیتی بسیار معدود از انسانها قهرماناند ، نابغهاند، فوق حد عادی و متوسطاند، مستقل الفکر، مبدع مبتکر و دارای اراده قویهاند، از اکثریت متمایزند، گویی «از آب و خاک دگر و شهر و دیار دگرند. اگر نوابع و قهرمانان علمی فلسفی، ذوقی، سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، هنری و فنی ظهور نکرده بودند بشریت به همان حال باقی میماند که روز اول بود یک قدم به جلو نمی آمد.
از نظر ما هر دو فرض مخدوش است. اما فرض اول از آن جهت که قبلا در بحث جامعه ثابت کردیم که جامعه از خود شخصیت و طبیعت و قانون و سنت دارد و بر طبق آن سنن کلی جریان مییابد و آن سنتها در ذات خود پیشرونده و تکاملی میباشند پس این فرض را باید به کناری نهیم و آنگاه ببینیم با وجود این که جامعه دارای شخصیت و طبیعت و سنت است و بر وفق همان سنن جریان مییابد شخصیت فرد میتواند نقش داشته باشد یا نه؟ درباره این مطلب بعدا سخن خواهیم راند.
و اما فرض دوم از آن جهت که هر چند این مطلب جای انکار نیست که افراد بشر مختلف آفریده شده اند ولی این نظر هم صحیح نیست که تنها قهرمانان و نوابع قدرت خلاقه دارند و اکثریت قریب به اتفاق مردم فقط مصرف کننده فرهنگ و تمدن اند. در تمام افراد بشر بیش و کم استعداد خلاقیت و ابتکار هست و بنابر این همه افراد و لااقل اکثریت افراد میتوانند در خلق و تولید و ابتکار سهیم باشند گو این که سهمشان نسبت به سهم نابغه ناچیز است.
نقطه مقابل این نظریه که مدعی است ( تاریخ را شخصیتها به وجود میآورند نظریه دیگری است که درست عکس آن را میگوید مدعی است تاریخ شخصیتها را به وجود میآورد نه شخصیتها تاریخ را یعنی نیازهای عینی اجتماعی است که شخصیت خلق میکند.
از زبان منتسکیو گفته شده است اشخاص بزرگ و حوادث مهم نشانه ها و نتایج جریان های وسیع تر و طولانی تری هستند و از زبان هگل مردان بزرگ آفریننده تاریخ نیستند قابله اند. مردان بزرگ علامت اند نه عامل. از نظر منطق افرادی که مانند دورکهایم اصاله الجمعی میاندیشند و معتقدند افراد انسان مطلقا در ذات خود فاقد شخصیت اند و تمام شخصیت خود را از جریان میگیرند افراد و شخصیتها جز تجلیگاه روح جمعی و به قول محمود شبستری مشبک های مشکوه روح جمعی نیستند.
و کسانی که مانند مارکس علاوه بر آنکه جامعه شناسی انسان را کار اجتماعی او میشمارند آن را مقدم بر شعور اجتماعی اش تلقی میکنند. یعنی شعور افراد را مظاهر و جلوه گاههای نیازهای مادی اجتماعی میدانند. از نظر این گروه شخصیتها مظاهر نیازهای مادی و اقتصادی جامعه اند نیازهای مادی;
4-نظریه اقتصادی
طبق این نظریه محرک تاریخ اقتصاد است. تمام شئوون اجتماعی و تاریخی هر قوم و ملت اعم از شوون فرهنگی و مذهبی و سیاسی و نظامی و اجتماعی جلوه گاه شیوه تولیدی و روابط تولیدی آن جامعه است. تغییر وتحول در بنیاد اقتصادی جامعه است که جامعه را از بیخ و بن زیر ورو میکنند و جلو میبرد. نوابع که در نظریه پیش سخنشان به میان آمد جز مظاهر نیازهای اقتصادی سیاسی و اجتماعی جامعه نیستند و آن نیازها به نوبه خود معلول دگرگونی ابزار تولید است. کارل مارکس و به طور کلی مارکسیستها واحیانا عده ای از غیر مارکسیستها طرفدار این نظریه اند. شاید رایج ترین نظریه ها در عصر ما همین نظریه باشد.
5- نظریه الهی
طبق این نظریه آنچه در زمین پدید میآید امر آسمانی است که طبق حکمت بالغه بر زمین فرود آمده است. تحولات و تطورات تاریخ جلوه گاه مشیت حکیمانه و حکمت بالغه الهی است. پس آنچه تاریخ را جلو میبرد و دگرگون میسازد اراده خداوند است تاریخ پنه بازی اراده مقدس الهی است.
بوسوئه مورخ و اسقف معروف که ضمنا معلم و مربی لویی پانزدهم بوده است طرفدار این نظریه است.
اینهاست نظریاتی که معمولا در کتب فلسفه تاریخ به عنوان علل محرکه تاریخ طرح میشود.


دانلود مقاله رسالت پیامبر pdf دارای 25 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله رسالت پیامبر pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله رسالت پیامبر pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله رسالت پیامبر pdf :
رسالت پیامبر
پیغمبر اکرم یگانه پیغمبرى استکه تاریخ کاملا مشخصى دارد. حضرت رسول اکرم (ص) در ساعات ابتدایى صبح روز جمعه هفدهم ماه ربیع الاول یعنى در فصل بهار در شهر مکه به دنیا آمد. در آن محیط که فقط و فقط محیط بت پرستى بود، او هرگز بتى را سجده نکرد. پیغمبر اکرم در همه عمرش، از اول کودکى تا آخر، هرگز اعتنائى به بت و سجده بت نکرد. این، یکى
از مشخصاتایشان است.
پیش از بعثت براى خدیجه که بعداَ به همسرى اش در آمد، یک سفر تجارتى به شام پیش آمد در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانت و درستکارى حضرت محمد برایش روشن شد. او در میان مردم آنچنان به درستى شهره شده بود که لقب محمد امین یافته بود و امانتها را به او مى سپردند. پس از هجرت به مدینه، حضرت على ( علیه السلام ) را چند روزى بعد
از خود باقى گذاشت که امانتها را به صاحبان اصلى برساند.
بزرگان در بسیارى از کارها به عقل او اتکا مى کردند. عقل و صداقت و امانت از صفاتى بود که پیغمبر اکرم سختبه آنها مشهور بود به طورى که در زمان رسالت وقتى که فرمود آیا شما تاکنون از من سخن خلافى شنیده اید، همه گفتند: ابدا، ما تو را به صدق و امانت مى شناسیم.
یکى از جریانهایى که نشان دهنده عقل و فطانت ایشان است، این است که وقتى خانه خدا را خراب کردند ( دیوارهاى آن را برداشتند ) تا دو مرتبه بسازند، حجر الاسود را نیز برداشتند. هنگامى که مى خواستند دو مرتبه آنرا نصب کنند، این قبیله مى گفت من باید نصب کنم،
آن قبیله مى گفتمن باید نصب کنم، و عنقریب بود که زد و خورد شدیدى روى دهد. پیغمبر اکرم آمد قضیه را به شکل خیلى ساده اى حل کرد. به این شکل که فرمودند از هر قبیله مردى به نمایندگى بیاید و در گذاشتن سنگ در سرجایش کمک کند. بدین ترتیب پیامبر آن ماجرا را به خوبى به
پایان رسانید.
از سوابق دیگر قبل از رسالت رسول اکرم یعنى در فاصله ولادت تا بعثت، این است که تا سن بیستو پنج سالگى دو بار به خارج عربستان مسافرت کرد.
پیغمبر فقیر بود، از خودش پولى نداشت یعنى به اصطلاح یک سرمایه دار نبود. هم یتیم بود، هم فقیر و هم تنها. یتیم بود خودش شخصا کار مى کرد و زندگى مى نمود
بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است، کودکى را در دو سالگى از پدرش مى گیرد و میآورد در خانه خودش. کودک، على بن ابى طالب است.
تا وقتى که مبعوث مى شود به رسالت و تنهائیش با مصاحبت وحى الهى تقریبا
از بین مى رود، یعنى تا حدود دوازده سالگى این کودک، مصاحب و همراهش فقط این کودک است
،.پیغمبر اکرم در میان قوم خودش تنها بود، همفکر نداشت.. یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد، غیر از این کودک نی
ست. خود حضرت على ( ع ) نقل مى کند که من بچه بودم، پیغمبر وقتى به صحرا مى رفت، مرا روى دوش خود سوار مى کرد و مى برد.
در بیست و پنج سالگى خدیجه از او خواستگارى مى کند.
عجیب این است:
حالا که همسر یک زن بازرگان و ثروتمند شده است، دیگر دنبال کار بازرگانى نمى رود. تازه دوره عبادتش شروع مى شود. آن حالت تنهایى یعنى آن فاصله روحى اى که او با قوم خودش پیدا کرده است، روز بروز زیادتر مى شود. دیگر این مکه و اجتماع مکه، گویى روحش را مى خورد. حرکت مى کند تنها در کوههاى اطراف مکه ( 1 ) راه مى رود، تفکر و تدبر مى کند. خدا مى دا
ند که چه عالمى دارد، ما که نمى توانیم بفهمیم. در همین وقت است که غیر از آن کودک یعنى على ( ع ) کس دیگر، همراه و مصاحب او نیست.
ماه رمضان که مى شود در یکى از همین کوههاى اطراف مکه – که در شمال شرقى
این شهر است و از سلسله کوههاى مکه مجزا و مخروطى شکل است – به نام کوه حرا که بعد از آن دوره اسمش را گذاشتند جبل النور ( کوه نور ) خلوت مى گزیند. شاید خیلى از شما که به حج مشرف شده اید این توفیق را پیدا کرده اید که به کوه حرا و غار حرا بروید. پدرم که دوبار به آنجا رفته است خیلى از محیط آنجا تعریف میکند.براى یک آدم معمولى حدود سه ربع هم طول مى کشد تا به بالاى آن کوه برسد. ماه رمضان که مى شود اصلا به کلى مکه را رها مى کند و حتى از خدیجه هم دورى مى گزیند. یک توشه خیلى مختصر، آبى، نانى با خودش بر مى دارد و مى رود به کوه حرا و ظاهرا خدیجه هر چند روز یک مرتبه کسى را مى فرستاد تا مقدارى آب و نان برایش ببرد. تمام این ماه را به تنهایى در خلوت مى گذراند. البته گاهى فقط على ( ع ) در آنجا حضور داشته و شاید همیشه على ( ع ) بوده است. قدر مسلم این است که گاهى على ( ع ) بوده است، چون مى فرماید: آن ساعتى که وحى نزول پیدا کرد من آنجا بودم.
از آن کوه پائین نمیآمد و در آنجا خداى خودش را عبادت مى کرد. اینکه چگونه تفکر مى کرد، چگونه به خداى خودش عشق مى ورزید و چه عوالمى را در آنجا طى مى کرد، براى ما قابل تصور نیست. على ( ع ) در این وقت بچه اى است حداکثر دوازده ساله. در آن ساعتى که بر پیغمبر اکرم وحى نازل مى شود، او آنجا حاضر است. پیغمبر یک عالم دیگرى را دارد طى مى کند. هزارها
مثل ما اگر در آنجا مى بودند چیزى را در اطراف خود احساس نمى کردند ولى على ( ع ) یک دگرگونیهایى را احساس مى کند. قسمتهاى زیادى از عوالم پیغمبر را درک مى کرده است، چون مى گوید:
من صداى ناله شیطان را در هنگام نزول وحى شنیدم.
مثل شاگرد معنوى که حالات روحى خودش را به استادش عرضه مى دارد، به پیغمبر عرض کرد: یا رسول الله ! آن ساعتى که وحى داشت بر شما نازل مى شد، من صداى ناله این ملعون را شنیدم. فرمود بله على جان !
شاگرد من ! تو آنها که من مى شنوم، مى شنوى و آنها که من مى بینم، مى بینى ولى تو پیغمبر نیستی.
پاره اى از شب، گاهى نصف، گاهى ثلث و گاهى دو ثلث شب را به عبادت مى پرداخت با اینکه تمام روزش خصوصا در اوقات توقف در مدینه در تلاش بود، از وقت عبادتش نم
ى کاست او آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق مى یافت عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود، عاشقانه و سپاسگزارانه بود روزى یکى از همسرانش گفت: تو دیگر چرا آن همه عبادت مى کنى ؟ تو که آمرزیده اى ! جواب داد: آیا یک بنده سپاسگزار نباشم ؟
بسیار روزه مى گرفت. علاوه بر ماه رمضان و قسمتى از شعبان، یک روز در م
یان روزه مى گرفت دهه آخر ماه رمضان بسترش بکلى جمع مى شد و در مسجد معتکف مى گشت و یکسره به عبادت مى پرداخت، ولى به دیگران مى گفت: کافى است در هر ماه سه روز روزه بگیرید مى گفت: به اندازه طاقت عبادت کنید، بیش از ظرفیت خود بر خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد.
با گوشه گیرى و ترک اهل و عیال مخالف بود، بعضى از اصحاب که چنین تصمیمى گرفته بودند مورد انکار و ملامت قرار گرفتند مى فرمود: بدن شما، زن و فرزند شما و یاران شما همه حقوقى بر شما دارند و مى باید آنها را رعایت کنید.
عبادت تنهایى را طول مى داد، گاهى در حال عبادت شخصى و شبانه ساعتها سرگرم بود، اما در جماعت به کوتاهى آن اصرار داشت، رعایت حال ضعفا را لازم مى شمرد و به
آن توصیه مى کرد.
یکى ازسوابق رسول خدا این است که امى بود یعنى مدرسه نرفته ودرس نخوانده بود و نزد هیچ معلمى علم نیاموخته و با هیچ نوشته و دفتر و کتابى آشنا نبوده است.
هیج مسلمان یا غیر مسلمانى مدعى نشده است که آن حضرت در دوران کودکى یا جوانى، چه رسد به دوران کهولت و پیرى که دوره رسالت است، نزد کسى خواندن یا نوشتن آموخته است، و همچنین احدى ادعا نکرده و موردى را نشان نداده است که آن حضرت قبل از دوران رسالت یک سطر خوانده و یا یک کلمه نوشته است.
مردم عرب، بالاخص عرب حجاز، در آن عصر و عهد به طور کلى مردمى بى سواد بودند. افرادى از آنها که مى توانستند بخوانند و بنویسند انگشت شمار و انگشت نما بودند.
خاور شناسان نیز که با دیده انتقاد به تاریخ اسلامى مى نگرند کوچکترین نشانه اى بر سابقه خواندن و نوشتن رسول اکرم نیافته، اعتراف کرده اند که او مردى درس ناخوانده بود و از میان ملتى درس ناخوانده برخاست.
به عقیده من او با خط و خواندن آشنا نبود، جز زندگى صحرا چیزى نیاموخته بود.
ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن مى گوید: ظاهرا هیچ کس در این فکر نبود که وى ( رسول اکرم ) را نوشتن و خواندن آموزد. در آن موقع هنر نوشتن و خواندن به نظر عربها اهمیتى نداشت به همین جهت در قبیله قریش بیش از هفده تن خواندن و نوشتن نمى دانستند. معلوم نیست.
کونستان ورژیل گیورگیو در کتاب محمد پیغمبرى که از
نو باید شناخت مى گوید: با اینکه امى بود، در اولین آیات که بر وى نازل شده صحبت از قلم و علم، یعنى نوشتن و نویسانیدن و فرا گرفتن و تعلیم دادن است. در هیچیک از ادیان بزرگ این اندازه براى معرفت قائل به اهمیت نشده اند و هیچ دینى را نمى توان یافت که در مبدا آن، علم و معرفت اینقدر ارزش و اهمیت داشته باشد. اگر محمد یک دانشمند بود، نزول این آیات در غار ( حرا ) تولید حیرت نمى کرد، چون دانشمند قدر علم را مى داند، ولى او سواد نداشت و ن
زد هیچ آموزگارى درس نخوانده بود.
رسول اکرم در خلال سفرى که همراه ابو طالب به شام رفت، ضمن استراحت در یکى از منازل بین راه، برخورد کوتاهى با یک راهب به نام بحیرا داشته است. بحیرا که تا حدودى هم نقاشى میکرده است بعدها چهره او را میکشد.
در کتب تواریخ نام کاتبان رسول خدا آمده است. على بن ابى طال
ب ( ع )، عثمان بن عفان، عمرو بن العاص، معاویه بن ابى سفیان، شرحبیل بن حسنه، عبدالله بن سعد بن ابى سرح، مغیره بن شعبه، معاذ بن جبل، زید بن ثابت، حنظله بن الربیع، ابى بن کعب، جهیم بن الصلت، حصین النمیرى
دعوت ازخویشاوندان
در اوائل بعثت پیغمبر اکرم آیه آمد که خویشاوندان نزدیکت را انذار و اعلام خطر کن. هنوز پیغمبر اکرم اعلام دعوت عمومى به آن معنا نکرده بودند. مى دانیم در آن هنگام على ( ع ) بچه اى بوده در خانه پیغمبر. ( على ( ع ) از کودکى در خانه پیغمبر بودند که آن هم داستانى دارد. قرار شد که رسول اکرم غذایى ترتیب بدهد و بنى هاشم و بنى عبدالمطلب را دعوت کند. على ( ع ) هم کمک کرد و غذایى از گوشت درست کرد و مقدارى شیر نیز تهیه کرد که آنها بعد از غذا خوردند. پیغمبر اکرم اعلام دعوت کرد و فرمود من پیغمبر خدا هستم و از جانب خدا مبعوثم. من مأمورم که ابتدا شما را دعوت کنم و اگر سخن مرا بپذیرید سعادت دنیا و آخرت نصیب شما خواهد شد. ابولهب که عمومى پیغمبر بود تا این جمله را شنید، عصبانى و ناراحت شد و گفت تو ما را دعوت کردى براى اینکه چنین مزخرفى را به ما بگویى ؟
جارو جنجال راه انداخت و جلسه را بهم زد. پیغمبر اکرم براى بار دوم به على ( ع ) دستور تشکیل جلسه را داد. خود امیرالمؤمنین که راوى هم هست مى فرماید که اینها حدود چهل نفر بودند یا یکى کم یا یکى زیاد. در دفعه دوم پیغمبر اکرم به آنها فرمود هر
کسى از شما که اول دعوت مرا بپذیرد، وصى، وزیر و جانشین من خواهد بود. غیر از على ( ع ) کسى جواب مثبت نداد و هر چند بار که پیغمبر اعلام کرد، على ( ع ) از جا بلند شد. در آخر پیغمبر فرمود بعد از من تو وصى و وزیر و خلیفه من خواهى بود.
شغلها
پیغمبر اکرم چه شغلهایى داشته است ؟ جز شبانى و بازرگانى، شغل و کار دیگرى را از ایشان سراغ نداریم. بسیارى از پیغمبران در دوران قبل از رسالتشان شبانى مى کرده اند ( حالا این چه راز الهى اى دارد، ما درست نمى دانیم ) همچنانکه موسى شبانى کرده است. پیغمبر اکرم هم قدر مسلم این است که شبانى مى کرده است. گوسفندانى را با خودش به صحرا مى برده است، محافظت مى کرده و مى چرانیده و بر مى گشته است. بازرگانى هم که کرده است . آن سفر را با چنان مهارتى انجام داد که موجب تعجب همگان شد.
مسافرتها
رسول اکرم، به خارج عربستان فقط دو مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است. یکسفر در دوازده سالگى همراه عمویش ابوطالب، و سفر دیگر در بیست و پنج سالگى به عنوان عامل تجارت براى زنى بیوه به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد. البته بعد از رسالت، در داخل عربستان مسافرتهایى کرده اند. مثلا به طائف رفته اند، به خیبر که شصت فرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند، به تبوک که تقریبا مرز سوریه است و صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند، ولى در ایام رسالت از جزیره العرب هیچ خارج نشده اند.
هجرت پیامبر اکرم (ص)
همان شبى که دشمنان تصمیم گرفتند این محرمانه حضرت محمد را به قتل برسانند وحى الهى بر پیغمبر اکرم نازل شد: از مکه بیرون برو، خواستند شبانه بریزند. ابولهب که یکى از آنها بود مانع شد. گفت شب ریختن به خانه کسى صحیح نیست. در آنجا زن هست، بچه هست، یک وقت اینها مى ترسند یا کشته مى شوند. باید صبر کنیم تا صبح شود. گفتند ب
سیار خوب. آمدند دور خانه پیغمبر حلقه زدند و کشیک مى دادند، منتظر که صبح بشود و در روشنایى بریزند به خانه پیغمبر. پیغمبر اکرم، على علیه السلام را خواست و فرمود على جان ! تو امشب باید براى من فداکارى بکنی. عرض کرد یا رسول الله ! هر چه شما امر بفرمایید. فرمود امشب، تو در بستر من مى خوابى و همان برد و جامه اى را که من موقع خواب به سر مى کشم به سر میکشی. عرض کرد: بسیار خوب. شب، على ( ع ) آمد خوابید و پیغمبر اکرم ( ص ) بیرون رفت. در بین راه که حضرت مى رفتند به ابوبکر برخورد کردند. حضرت، ابوبکر را با خودشان بردند. در نزدیکى مکه غارى است به نام غار ثور، در غرب مکه و در یکراهى است که اگر کسى بخواهد به مدینه برود از آنجا نمى رود. مخصوصا راه را منحرف کردند. پیغمبر اکرم ( ص ) با ابوبکر رفتند و در آن محل مخفى شدند. قریش هم منتظر که صبح دسته جمعى بریزند و اینقدر کارد و چاقو به حضرت بزنند نه با شمشیر که بگویند یک نفر کشته که حضرت کشته بشود و بعد هم اگر بگویند کى کشت، بگویند هر کسى یک وسیله اى داشت و ضربه اى زد.
اول صبح که شد اینها مراقب بودند که یک وقت پیغمبر اکرم از آنجا بیرون نرود. ناگاه کسى از جا بلند شد. نگاه کردند دیدند على است. پرسیدند محمد کجاست ؟ فرمود مگر شما او را به من سپرده بودید که از من مى خواهید ؟ گفتند پس چه شد ؟ فرمود: شما تصمیم گرفته بودید که او را از شهرتان تبعید کنید، او هم خودش تبعید شد. خیلى ناراحت ش
دند. گفتند بریزیم همین را به جاى او بکشیم، حالا خودش نیست جانشینش را بکشیم. یکى از آنها گفت او را رها کنیم، جوان است و محمد فریبش داده است. فرمود: به خدا قسم اگر عقل مرا در میان همه مردم دنیا تقسیم کنند، اگر همه دیوانه باشند عاقل مى شوند. از همه تان عاقل تر و فهمیده ترم.
غارثور
حضرت رسول ( ص ) را تعقیب کردند. دنبال اثر پاى حضرت را گرفتند تا به آن غار رسیدند. دیدند اینجا اثرى که کسى به تازگى درون غار رفته باشد نیست. عنکبوتى هست و در اینجا تنیده است، و مرغى هست و لانه او. گفتند نه، اینجا نمى شود کسى آمده باشد. تا آنجا رسیدند که حضرت رسول ( ص ) و ابوبکر صداى آنها را مى شنیدند و همین جا بود که ابوبکر خیلى مضطرب شده و قلبش به طپش افتاده بود و مى ترسید. آنگاه پیغمبر به او گفت: نترس، غصه نخور، خدا با ماست.
تا به این مرحله رسید، از همان جا برگشتند. گفتند ما نفهمیدیم این چطور شد ؟ به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو رفت ؟ مدتى گشتند. پیدا نکردند که نکردند. سه شبانه روز یا بیشتر پیغمبر اکرم ( ص ) در همان غار بسر بردند. شب که مى شد، هند بن ابى هاله که پسر خدیجه است از شوهر دیگرى، و مرد بسیار بزرگوارى است محرمانه آذوقه مى برد و بر مى گشت. قبلا قرار گذاشته بودند مرکب تهیه کنند. دو تا مرکب تهیه کردند و شبانه بردند کنار غار، آنها سوار شدند و راه مدینه را پیش گرفتند.
مردم مدینه ورسول اکرم(ص)
مردم مدینه دو قبیله بودند به نام اوس و خزرج که همیشه با هم جنگ
داشتند. یک نفر از آنها به نام اسعد بن زراره می آید به مکه براى اینکه از قریش استمداد کند. وارد مى شود بر یکى از مردم قریش.
کعبه از قدیم معبد بود گو اینکه در آن زمان بتخانه بود و رسم طواف
که از زمان حضرت ابراهیم معمول بود هنوز ادامه داشت. هرکس که می آمد، یک طوافى هم دور کعبه مى کرد. این شخص وقتى خواست برود به زیارت کعبه و طواف بکند، میزبانش به او گفت: ( مواظب باش ! مردى در میان ما پیدا شده، ساحر و جادوگرى که گاهى در مسجد الحرام پیدا مى شود و سخنان دلرباى عجیبى دارد. یک وقت سخنان او به گوش تو نرسد که تو را بى اختیار مى کند. سحرى در سخنان او هست). اتفاقا او موقعى مى رود براى طواف که رسول اکرم در کنار کعبه در حجر اسماعیل نشسته بودند و با خودشان قرآن مى خواندند. در گوش این شخص پنبه کرده بودند که یکوقت چیزى نشنود. مشغول طواف کردن بود که قیافه شخصى خیلى او را جذب کرد. ( رسول اکرم سیماى عجیبى داشتند ). گفت نکند این همان آدمى باشد که اینها مى گویند ؟ یک وقت با خودش فکر کرد که عجب دیوانگى است که من گوشهای
م را پنبه کرده ام. من آدمم، حرفهاى او را مى شنوم، پنبه را از گوشش انداخت بیرون. آیات قرآن را شنید. تمایل پیدا کرد. این امر منشأ آشنایى مردم مدینه با رسول اکرم ( ص ) شد. بعد آمد صحبتهایى کرد و بعدها ملاقاتهاى محرمانه اى با حضرت رسول کردند تا اینکه عده اى از اینها[ به مکه] آمدند و قرار شد در موسم حج در یکى از شبهاى تشریق یعنى شب دوازدهم وقتى که همه خواب هستند بیایند در منا، در عقبه وسطى، در یکى از گردنه هاى آنجا، رسول اکرم ( ص ) هم بیایند آنجا و حرفهایشان را بزنند. در آنجا رسول اکرم فرمود من شما را دعوت مى کنم به خداى یگانه و; و شما اگر حاضرید ایمان بیاورید، من به شهر شما خواهم آمد. آنها
هم قبول کردند و مسلمان شدند، که جریانش مفصل است. زمینه اینکه رسول اکرم ( ص ) از مکه به مدینه منتقل بشوند فراهم شد. این اولین[ حادثه]بود. بعد حضرت رسول ( ص ) مصعب بن عمیر را فرستادند به مدینه و او در آنجا به مردم قرآن تعلیم داد. اینهایى که ابتدا آمده بودند، عده اندکى بودند، به وسیله این مبلغ بزرگوار عده زیاد دیگرى مسلمان شدند و تقریبا جو مدینه مساعد شد. قریش هم روز بروز بر سختگیرى خود مى افزودند، و در نهایت امر ت
صمیم گرفتند که دیگر کار رسول اکرم را یکسره کنند که داستانش را قبلا گفتیم.
مهاجرین وانصار
مهاجرین
گروهى از مسلمانهاى صدر اسلام، مهاجرین اولین یا به تعبیر قرآن سابقون الاولون نامیده مى شوند. مهاجرین اولین یعنى کسانى که قبل از آنکه پیغمبر اک
رم به مدینه تشریف ببرند مسلمان شده بودند و آن وقتى که بنا شد پیغمبر اکرم خانه و دیار را، مکه را رها کنند و بیایند به مدینه، اینها همه چیز خود را یعنى زن و زندگى و مال و ثروت و خویشاوندان و اقارب خویش را یکجا رها کردند و به دنبال ایده و عقیده و ایمان خودشان رفتند. قرآن اینها را مهاجرین اولین مى نامد.
انصار
دسته دوم که اینجا به آنها اشاره شده است، کسانى هستند که قرآن آنها را[ ( انصار]( مى نامد یعنى یاوران. مقصود، مسلمانانى هستند که در مدینه بودند و در مدینه اسلام اختیار کرده بودند و حاضر شدند که شهر خودشان را مرکز اسلام قرار بدهند
و برادران مسلمانشان را که از مکه و جاهاى دیگر و البته بیشتر از مکه می آیند در حالى که هیچ ندارند و دست خالى میآیند بپذیرند و نه تنها در خانه هبه اشتراک در میان گذاشتند و حتى برادران مسلمان را بر خودشان مقدم مى داشتند.
آن هجرت بزرگ مسلمین صدر اسلام خیلى اهمیت داشت ولى اگر پذیرش انصار نمى بود آنها نمى توانستند کارى انجام بدهند. قرآن در این باره ذکر مى کند: آنان که پناه دادند و یارى کردند این مهاجران را. هم مهاجرت آنها در روزهاى سختى اسلام بود، هم یارى کردن اینها. هم آنها گذشت و فداکاریشان زیاد بود هم اینها.
غزوه احد
چنانکه مى دانیم، ماجراى احد به صورت غم انگیزى براى مسلمین پایان یافت. هفتاد نفر از مسلمین و از آن جمله جناب حمزه، عموى پیغمبر، شهید شدند. مسلمین در ابتدا پیروز شدند و بعد در اثر بى انضباطى گروهى که از طرف رسول خدا بر روى یک[ ( تل]( گماشته شدند، مورد شبیخون دشمن واقع شدند. گروهى کشته و گروهى پراکنده شدند و گروه کمى دور رسول اکرم باقى ماندند. آخر کار همان گروه اندک بار دیگر نیروها را جمع کردند و مانع پیشروى بیشتر دشمن شدند. مخصوصا شایعه اینکه رسول اکرم کشته شد بیشتر سبب پراکنده شدن مسلمین گشت، اما همین که فهمیدند رسول اکرم زنده است نیروى روحى خویش را بازیافتند.
صلح حدیبیه
پیغمبر اکرم در زمان خودشان صلحى کردند که اسباب تعجب و بلکه اسباب ناراحتى اصحابشان شد، ولى بعد از یکى دو سال تصدیق کردند که کار پیغمبر درست بود. سال ششم هجرى است، بعد از آن است که جنگ بدر، آن جنگ خونین به آن شکل واقع شده و قریش بزرگترین کینه ها را با پیغمبر پیدا کرده اند، وبعد از آن است که جنگ احد پیش آمده و قریش تا اندازه اى از پیغمبر انتقام گرفته اند و باز مسلمین نسبتبه آنها کینه بسیار شدیدى دارند، و به هر حال، از نظر قریش دشمن ترین دشمنانشان پیغمبر، و از نظر مسلمین هم دشمن ترین دشمنانشان قریش است. ماه ذى القعده پیش آمد که به اصطلاح ماه حرام بود. در ماه حرام
سنت جاهلیت نیز این بود که اسلحه به زمین گذاشته مى شد و نمى جنگیدند. دشمنهاى خونى، در غیر ماه حرام اگر به یکدیگر مى رسیدند، البته همدیگر را قتل عام مى کردند ولى در ماه حرام به احترام این ماه اقدامى نمى کردند. پیغمبر خواست
از همین سنت جاهلیت در ماه حرام استفاده کند و برود وارد مکه شود و در مکه عمره اى بجا آورد و برگردد. هیچ قصدى غیر از این نداشت. اعلام کرد و باهفتصد نفر و به قول دیگر با هزار و چهارصد نفر – از اصحابش و عده دیگرى حرکت کرد، ولى از همان مدینه که خارج شدند محرم شدند، چون حجشان حج قران بود که سوق هدى مى کردند یعنى قربانى را پیش از
خودشان حرکت مى دادند و علامت خاصى هم روى شانه قربانى قرار مى دادند، مثلا روى شانه قربانى کفش مى انداختند – که از قدیم معمول بود – که هر کسى مى بیند بفهمد که این حیوان قربانى است. دستور داد که اینها که هفتصد نفر بودند هفتاد شتر به
علامت قربانى در جلوى قافله حرکت دهند که هر کسى که از دور مى بیند بفهمد که ما حاجى هستیم نه افراد جنگی. زى و همه چیز، زى حجاج بود. از آنجا که کار، مخفیانه نبود و علنى بود، قبلا خبر به قریش رسیده بود. پیغمبر در نزدیکیهاى مکه اطلاع یافت که قریش، زن و مرد و کوچک و بزرگ، از مکه بیرون آمده و گفته اند: ( به خدا قسم که ما اجازه نخواهیم داد که محمد وارد مکه شود). با اینکه ماه، ماه حرام بود، اینها گفتند ما در این ماه حرام مى جنگیم. از نظر قانون جاهلیت هم کار قریش بر خلاف سنت جاهلیت بود. پیغمبر تا نزدیک اردوگاه قریش
رفت و در آنجا دستور داد که پایین آمدند. مرتب رسولها و پیامرسانها از دو طرف مبادله مى شدند. ابتدا از طرف قریش چندین نفر به ترتیب آمدند که تو چه مى خواهى و براى چه آمده اى ؟ پیغمبر فرمود من حاجى هستم و براى حج آمده ام، کارى ندارم، حجم را انجام مى دهم، بر مى گردم و مى روم. هر کس هم که مى آمد، وضع اینها را که مى دید مى رفت به قریش مى گفت: مطمئن باشید که پیغمبر قصد جنگ ندارد. ولى آنها قبول نکردند و مسلمین ( خ
ود پیغمبر اکرم هم ) چنین تصمیم گرفتند که ما وارد مکه مى شویم ولو اینکه منجر به جنگیدن شود، ما که نمى خواهیم بجنگیم، اگر آنها با ما جنگیدند با آنها مى جنگیم. بیعت الرضوان در آنجا صورت گرفت. مجددا با پیغمبر بیعت کردند براى همین امر، تا اینکه نماینده اى از طرف قریش آمد و گفت که ما حاضریم با شما قرار داد ببندیم. پیغمبر فرمود: من هم حاضرم. پیغامهایى که پیغمبر مى داد پیغامهاى مسالمت آمیزى بود. به چند نفر از این پیامرسانها فرمود: واى به حال قریش، جنگ اینها را تمام کرد. اینها از من چه مى خواهند ؟ مرا وا بگذارند با دیگر مردم، یا من از بین مى روم، در این صورت آنچه آنها مى خواهند به دست دیگران انجام شده، و یا من بر دیگران پیروز مى شوم که باز به نفع اینهاست، زیرا من یکى از قریش هستم، باز افتخارى براى اینهاست فایده نکرد. گفتند قرار داد صلح مى بندیم. مردى به نام سهل بن عمرو را فرستادند و قرار داد صلح بستند که پیغمبر امسال بر گردد و سال آینده حق دارد بیاید اینجا و سه روز در مکه بماند، عمل عمره اش را انجام دهد و باز گردد.
نشانى به همان نشانى که همینکه این قرار داد صلح رابستند و بعد مسلمین آزادى پیدا کردند وآزادانه مى توانستند اسلام را تبلیغ کنند، در مدت یک سال یا کمتر، از قریش آن اندازه مسلمان شد که در تمام آن مدت بیست سال مسلمان نشده بود. بعد هم اوضاع آنچنان به نفع مسلمین چرخید که مواد قرار داد خودبخود از طرف خود قریش از بین رفت و یک شور عملى و معنوى در مکه پدید آمد.
سهیل بن عمرو یک پسر داشت که مسلمان و در جیش مسلمین بود. این ق
رار داد را که امضا کردند، پسر دیگرش دوان دوان از قریش فرار کرد و آمد نزد مسلمین. تا آمد، سهیل گفت قرار داد امضا شده، من باید او را برگردانم. پیغمبر هم به او – که اسمش ابوجندل بود – فرمود برو، خداوند براى شما مستضعفین هم راهى باز مى کند. این بیچاره مضطرب شده بود، داد مى کشید و مى گفت: مسلمین ! اجازه ندهید مرا ببرند میان کفار که مرا از دینم برگردانند. مسلمین هم عجیب ناراحت بودند و مى گفتند: یا رسول الله ! اجازه بده این یکى را دیگر ما نگذاریم ببرند. فرمود: نه، همین یکى هم برود.
داستان شیرینى نقل کرده اند که مردى از مسلمین به نام ابوبصیر که در مکه بود و مرد بسیار شجاع و قویى هم بود فرار کرد آمد به مدینه. قریش طبق قرار داد خودشان دو نفر فرستادند که بیایند او را برگردانند. آمدند گفتند ما طبق قرار داد باید این را ببریم. حضرت فرمود: بله همینطور است. هر چه این مرد گفت: یا رسول الله ! اجازه ندهید مرا ببرند، اینها در آنجا مرا از دینم بر مى گردانند، فرمود: نه، ما قرار داد داریم و در دین ما نیست که بر خلاف قرار داد خود
مان عمل بکنیم، طبق قرار داد تو برو، خداوند هم یک گشایشى به تو خواهد داد. رفت او را تقریبا در یک حالت تحت الحفظ مى بردند. او غیر مسلح بود و آنها مسلح بودند. رسیدند به ذوالحلیفه، تقریبا همین محل مسجد الشجره که احرام مى بندند و تا مدینه هفت کیلومتر است. در سایه اى استراحت کرده بودند. یکى از آن دو شمشیرش در دستش بود. این مرد به او
گفت: این شمشیر تو خیلى شمشیر خوبى است، بده من ببینم. گفت بگیر. تا گرفت زد او را کشت. تا او را کشت، نفر دیگر فرار کرد و مثل برق خودش را رساند به مدینه. تا آمد، پیغمبر فرمود مثل اینکه خبر تازه اى است ؟ بله، رفیق شما رفیق مرا کشت. طولى نکشید که ابوبصیر آمد. گفت: یا رسول الله ! تو به قرار دادت عمل کردی. قرار داد شما این بود که اگر کسى از آنها فرار کرد تو او را تسلیم بکنى، و تو تسلیم کردى، پس کارى به کار من نداشته باشید. بلند شد رفت و در کنار دریاى احمر، نقطه اى را پیدا کرد و آنجا را مرکز قرار داد. مسلمینى که در مکه تحت زجر و شکنجه بودند همینکه اطلاع پیدا کردند که پیغمبر کسى را جوار نمى دهد ولى او رفته در ساحل دریا و آنجا نقطه اى را مرکز قرار داده، یکى یکى رفتند آنجا. کم کم هفتاد نفر شدند و خودشان قدرتى تشکیل دادند. قریش دیگر نمى توانستند رفت و آمد بکنند. خودشان به پیغمبر نوشتند که یا رسول الله ! ما از خیر اینها گذشتیم، خواهش مى کنیم به آنها بنویسید که بیایند مدینه و مزاحم
ما نباشند، ما از این ماده قرار داد خودمان صرفنظر کردیم، و به همین شکل صرف نظر کردند.
به هر حال این قرار داد صلح براى همین خصوصیت بود که زمینه روحى مردم براى عملیات بعدى فراهم تر بشود، و همین طور هم شد، عرض کردم مسلمین بعد از آن در مکه آزادى پیدا کردند، و بعد از این آزادى بود که مردم دسته دسته مسلمان مى شدند، و آن ممنوعیتها ب
ه کلى از میان برداشته شده بود.
فتح مکه
در سال هشتم هجرت، پیغمبر اکرم مکه را فتح کرد، فتحى بدون خونریزی.
فتح مکه براى مسلمین یکموفقیت بسیار عظیم بود چون اهمیت آن تنها از جنبه نظامى نبود، از جنبه معنوى بیشتر بود تا جنبه نظامی. مکه ام القراء عرب و مرکز عربستان بود. قهرا قسمتهاى دیگر تابع مکه بود و به علاوه یک اهمیتى بعد از قضیه عام الفیل و ابرهه که حمله برد به مکه و شکست خورد پیدا کرده بود. بعد از این قضیه این فکر براى همه مردم عرب پیدا شده بود که این سرزمین تحت حفظ و حراست خداوند استو هیچ جبارى بر این شهر مسلط نخواهد شد. وقتى پیغمبر اکرم به آن سهولت آمد مکه را فتح کرد گفتند پس این امر دلیل بر آن است که او بر حق است و خدا راضى است. به هر حال این فتح خیلى براى مسلمین اهمیت داشت. مسلمین وارد مکه شدند. مشرکین هم در مکه بودند. تدریجا از قریش هم خیلى مسلمان شده بودند.
یک جامعه دوگانه اى در مکه به وجود آمده بود، نیمى مسلمان و نیمى مشرک. حاکم مکه از طرف پیغمبر اکرم معین شده بود یعنى مشرکین و مسلمین تحت حکومت اسلامى زندگى مى کردند. بعد از فتح مکه مسلمین و مشرکین با هم حج کردند با تفاوتى که میان حج
مشرکین و حج مسلمین وجود داشت. آنها آداب خاصى داشتند که اسلام آنها را نسخ کرد.
حجه الوداع
حجه الوداع آخرین حج پیغمبر اکرم ( ص ) است و شاید ایشان بعد از فتح مکه یک حج بیشتر نکردند، البته قبل از حجه الوداع حج عمره کرده بودند. رسول اکرم صلاى عام دادند و مخصوصا مردم را دعوت کردند که به این حج بیایند. همه را جمع کردند و بعد در مواقع مختلف، در مسجد الحرام، در عرفات، در منا و بیرون منا، در غدیر خم و در جاهاى دیگر خطابه ها
ى عمومى خود را القا کردند. از جمله در غدیر خم بعد از آنکه جا به جا مطالبى را فرموده بود، مطلبى را به عنوان آخرین قسمت با بیان شدیدى ذکر نمود. به نظر من فلسفه اینکه پیغمبر این مطلب را در آخر فرمود همین آیه اى است که در آنجا قرائت کرد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته. بعد از اینکه پیغمبر اکرم در عرفات و منا و مسجد الحرام کلیات اسلامى را در باب اصول و فروع بیان کرده که مهمترین سخنان ایشان است، یک مرتبه در غدیر خم اینطور مى فرماید: مطلبى است که اگر آنرا نگویم هیچ چیز را نگفته ام.
حجه الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول دو ماه مانده به وفات ایشان رخ داده است. وفات حضرت رسول در بیست و هشتم صفر یا به قول سنیها در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاده. در هجدهم ذى الحجه به غدیر خم رسیده اند. مطابق آنچه که شیعه مى گوید حادثه غدیر خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روى داده و مطابق آنچه که سنیها مى گ
ویند این حادثه دو ماه و بیست و چهار روز قبل از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاده است.
رفتار رسول خدا با کودکان
رسول اکرم(ص) به کودکان احترام مىگذاشت، از کنار بازى آنها به آرامى مىگذشت تا مزاحم لحظههاى شاد آنان نگردد، هیچ وقت آنان را موجود کوچک و حقیر به
حساب نمىآورد، و با همه بچهها در خور شأن و منزلت آنان رفتار مىنمود. أنس بن مالک مىگوید: رسول خد(ص) وقتى از کنار بچهها مىگذشت به آنها سلام مىکرد.
سسیا نقل مىکند پیامبر(ص) بر جوانان در حال بازى کردن وارد شده به آنان سلام مىنمود. همچنین مىگوید: ما بچههاى نوجوانى بودیم رسول خد(ص) بر ماوارید شد و به ما سلام نمود.
ابن عباس مىگوید: پیامبر(ص) از کشتن کودکان مشرکین خوددارى مىکرد و هیچ یکى از آنان را بهقتل نمىرساند. بعد مىگوید: کشتن اطفال جایز نیست مگر این که به اندازهى حضرت خضر، راجع به کسى که مىکشى آگاهى داشته باشی. نقل شده که در زمان پیامبر(ص) مردم اطفال کوچک خود را خدمت حضرت مىآوردند تا پیامبر(ص) براى آنان دعا کند و اسمى براى آنان انتخاب نماید. حضرت اطفال را با نهایت احترام در بغل گرفته و نسبت بهوالدین آنها اظهار محبت مىنمود. گاهى پیش مىآمد که بچهها در بغل حضرت ادرار مىکردند، والدین شان از
این کار بچه ناراحت شده سر آنان داد مىکشیدند، اما پیامبر(ص) بهشدت ا
ز این کار منع مىکرد و مىگذاشت تا نوزادان قضاى حاجت نمایند. آنگاه اسمى براى آن برگزیده و در حق شان دعا مىفرمود و طفل را بهوالدین مىسپرد. بعد از رفتن آنان لباس خود را آب مىکشید، و با این کار خود موجب سرور و خوش حالى مردم مىگردید.


دانلود مقاله مثلث برمودا pdf دارای 12 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله مثلث برمودا pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله مثلث برمودا pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله مثلث برمودا pdf :
مقدمه
مثلث برمودا محلی است وهمانگیز که در آن صدها هواپیما و کشتی در هوا و دریا ناپدید شدهاند. بیش از هزار نفر در این منطقه وحشت گم شدهاند، بدون اینکه حتی یک جسد یا قطعه پارهای از یک هواپیما یا کشتی مفقود شده ، به جا بماند.
برمودا در اوایل سده 15 میلادی کشف شد. برخی منابع سال 1503 میلادی را تاریخ دقیق کشف جزایر برمودا عنوان کرده اند. اما بر طبق مدارک و آثار موجود، قطعا جزایر برمودا تا سال 1511 میلادی و در حالی که پیتر مارتیر آنگیرا در کتابش به آن اشاره کرده بود، کشف شده بود.
همچنین در سال 1511 میلادی، در دفاتر مستعمراتی کشور اسپانیا به ثبت رسیده بود. در مدارک به جای مانده نام دریانورد اسپانیایی به نام خوآن دو برمودز به عنوان کاشف جزایر برمودا به ثبت رسیده است. در قرن پانزدهم، کشتیهای اسپانیایی و پرتغالی از جزایر برمودا برای تازه کردن آذوقه و بارگیری آب آشامیدنی استفاده میکردند. اما شایعات مربوط به وجود ارواح و شیاطین در جزیره و وجود طوفانهای مهیب موسمی که به این باورها میافزود، باعث گشت تا اسپانیاییها که در آنزمان مالکان مطلق جزایر شده بودند، در آنجا سکنی نگزینند و از جزایر برمودا با نام «جزایر شیطان» یاد کنند.
موقعیت مثلث برمودا
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایرهای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا 80 درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق میگردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمیشود.
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف میکند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو میگذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر میگردد. »
این محل فتنهانگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن 6 هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر 1945 کسب کرد. 5 فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز میکردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوقالعاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روئیت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از کوسهها دیده نشد. هیچ حادثهای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرتآورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه قایقها و کشتیهایی مفقود شدهاند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشتهاند.
منطقه وحشت
همه روزه هواپیماهای متعددی بر فراز مثلث برمودا پرواز میکنند. کشتیهای بزرگ و کوچک در آبهای آن در حال تردند و افراد زیادی برای بازدید ، به این منطقه مسافرت میکنند، بدون آنکه اتفاقی بیفتد. از طرف دیگر ، در دریاها و اقیانوسها در سراسر دنیا ، کشتیها و هواپیماهای زیادی مفقود شده و میشوند. پس چرا فقط مثلث برمودا از بقیه مناطق تفکیک شده است. علت این است که اولا هیچ امیدی برای یافتن حتی اثر و نشانهای وجود ندارد. ثانیا در هیچ منطقه دیگر چنین ناپدید شدنهای بی دلیل ، بیشمار و نامعلوم روی نداده و به این خوبی ثبت نشده است.
بخشها و مناطق
مجموعه جزایر برمودا به 9 بخش و 2 ناحیه شهری تقسیم شده است.
برمودا دارای 9 بخش است:
• Devonshire
• Hamilton
• Paget
• Pembroke
• St George’s
• Sandys
• Smith’s
• Southampton
• Warwick
برمودا دارای دو شهر عمده است:
• هامیلتون (شهر)
• سنت جرج (شهرک)
مشاهدات و گزارشات
در بیشتر اتفاقات مثلث برمودا ، اکثر هواپیماها در حالی ناپدید شدهاند که تماس رادیویی خود را با ایستگاههای مبدا و مقصدشان تا آخرین لحظه حفظ کردهاند و یا برخی دیگر در لحظات آخر پیامهای غیر عادی مخابره کردهاند که حاکی از عدم کنترل آنان بر روی دستگاه و ابزارها بوده است و یا چرخش عقربههای قطب نما به دور خود و تغییر رنگ آسمان اطراف به زردی و مه آلودی ، آن هم در روز صاف و آفتابی و یا تغییراتی غیر عادی در آبها که تا لحظاتی قبل آرام بودهاند، بدون بیان هیچ دلیل روشنی از چگونگی این وقایع.
این پیامها رفته رفته ضعیفتر و غیرقابل تشخیصتر شده و یا سریعا قطع شدهاند. دقیقا مثل اینکه چیزی ارتباط رادیویی را قطع کرده باشد و یا چنانچه اظهار عقیده شده، در حال دور شدن و عقب رفتن از فضا و زمان بوده و دورتر و دورتر شدهاند. در برخی موارد گزارشها حاکی از آن بود که نوری ناشناخته و غیر قابل تشریح روئیت شده است. همچنین توده سیاه و تاریکی در سطح دریا که پس از مدتی ناپدید شده ، در جریان اتفاقات مزبور گزارش شده است.
در مواردی هم گزارش شده که نقطه تاریک بزرگی در میان ستارگان در آسمان دیده شده که نوری متحرک از طرف زمین به آن قسمت وارد شده و سپس هر دو ناپدید شدهاند. در تمام مدت دیده شدن تاریکی ، دستگاهها و سایر ابزارهای قایقهای ناظر از کار افتاده بودند که پس از رفع تاریکی آسمان ، دوباره شروع بکار کردهاند.
در یک مورد هم پیامی عجیب از یک کشتی باری ژاپنی بدین مضمون دریافت گردید. “خطری همانند یک خنجر هم اکنون ; به سرعت میآید ; ما نمیتوانیم فرار کنیم ;” در هر حال بدون اینکه مشخص شود خنجر چه بود، کشتی ناپدید شد.
علل فرضی طبیعی
توضیحات و علل فرضی مختلفی درباره حوادث مثلث برمودا ارائه شده است که معمولترین فرضیات بر اساس مرگ غیر طبیعی (زیرا هیچ جسدی تا کنون بدست نیامده است.) بنا شده است. این توضیحات عبارتند از:
جزر و مد ناگهانی دریا در نتیجه زلزله در اعماق دریا ، وزش بادهای مخرب و اختلالات جوی ، گویهای آتشفشان که موجب انفجار هواپیماها میشود، گرفتار آمدن در جاذبه یک گرداب یا گردباد که باعث سقوط و انهدام هواپیماها یا انحراف مسیر کشتیها و مفقود شدن آنها در آب میشود، تحت تاثیر نیروی مغناطیسی قرار گرفتن و اختلالات امواج الکترومغناطیسی ، ولی این دلایل توجیه قابل قبولی برای ناپدید شدن هواپیماها و کشتیهای متعدد در یک منطقه نیست.
علل فرضی غیر طبیعی
دستگیری و ربوده شدن به وسیله زیر دریایی یا بشقاب پرندههایی متعلق به کراتی دیگر که برای تحقیق درباره حیات و زندگی باستان و حال ما انسانها به کره زمین آمدهاند، میتواند علتی غیر طبیعی برای توجیه وقایع باشد.
یکی از عجیبترین پیشنهادات در این مورد بوسیله ادگار کایس ، پیشگو و روانکاو و حکیم در دهه پنجم قرن بیست ، ارائه شده است. به عقیده وی قرنها قبل از کشف اشعه لیزر ، بومیان سواحل اقیانوس اطلس از کریستال به عنوان یک منبع انرژی و قدرت استفاده میکردند. به نظر کاین نوعی نیروی شیطانی القا شده از سوی آنها ، در عمق یک مایلی در قسمت غرب اندروس غرق شده که هنوز در برخی مواقع باعث از کار انداختن ابزار و وسایل الکتریکی کشتیها ، هواپیماها و در نهایت نابودی آنها میگردد.
ام .ک . چساب که یک فضانورد ، منجم و متخصص کره ماه است، در کتابش به نام « در مورد بشقاب پرندهها » ابزار میدارد که ناپدید شدن کشتیهای مشهور در مثلث برمودا ، به وسیله اجسام پرنده صورت گرفته است. وی مفقود شدن خدمه آنها را نیز به اجسام مزبور ربط میدهد. به عقیده جساپ یوفوها هر چه هستند، حوزه مغناطیسی موقتی ایجاد میکنند که دارای طرحی یونیزه شده است و میتواند باعث متلاشی شدن یا ناپدید شدن هواپیماها و کشتیها گردد. او روی این سوال کار میکرد که چگونه نیروی مغناطیسی کنترل شده و میتواند باعث نامرئی شدن گردد. نظریه میدان واحد انیشتن او را مجذوب کرده بود. جساپ هر دو اینها را کلیدی میدانست برای ظهور و محو شدن ناگهانی بشقاب پرندهها و ناپدید شدن کشتیها و هواپیماها. ولی مرگ امکان ادامه فعالیت و نتیجه گیری را از جساپ گرفت و تحقیقاتش نیمه تمام ماند
سیاست
بر طبق قوانین موجود، ملکه انگلستان بالاترین مقام در جزایر برمودا محسوب میشود، اما بر طبق قوانین پادشاهی مشروطه، اختیارات اجرایی اداره مجموعه جزایر برمودا را به «فرماندار» اعتا میکند ولی همچنین نماینده خاصی را به عنوان «نماینده ملکه» انتخاب میکند که بر اجرای درست قوانین نظارت داشته باشد. نخست وزیر بر طبق پیشنهاد دولت بریتانیا توسط ملکه برگزیده میشود.
مسئولیت «دفاع» و «سیاست خارجی» بر عهده کشور پادشاهی متحده است. همچنین هرگونه تغییری در قانون اساسی مجموعه جزایر برمودا باید به تائید دولت بریتانیا برسد. برمودا قدیمی ترین مستعمره پادشاهی متحده محسوب میشود. پارلمان برمودا، سومین پارلمان قدیمی جهان در دوران جدید و پس از پارلمان انگلستان و ایسلند، محسوب میشود.[1]
قانون اساسی مجموعه جزایر برمودا در تاریخ 1 ژوئن 1967 میلادی به مرحله اجرا درآمد و متمم آن نیز در سالهای 1989 و 2003 تدوین و بدان افزوده شد. رئیس دولت برعهده نخست وزیر است که توسط مردم برمودا انتخاب میشود. وی مسئول تشکیل دولت و هیئت وزیران است. اعضای هیئن دولت توسط فرماندار تنفیض میشوند. سیستم پارلمانی جزایر برمودا،
برگرفته از سیستم پارلمانی بریتانیا و دارای دو شاخه مجلس عوام استو سنا است. فرماندار به نمایندگی از ملکه بریتانیا، 11 نماینده مجلس سنا را با توصیه نخست وزیر و رهبر اپوزسیون دولت انتصاب میکند. مجلس عوام متشکل از 36 نماینده است که مستقیما توسط رای دهندگان انتخاب میشود. بر طبق قانون اساسی برمودا، انتخابات باید حداقل در کمتر از 5 سال در هر دوره انجام شود.
به دلیل مستقل نبودن سیستم سیاست خارجی مجموعه جزایر برمودا، نمایندگیهای معدود دیپلماتیکی در مجموعه جزایر فعال هستند که کنسولگری ایالات متحده آمریکا در برمودا و اداره گمرک و مرزهای ایالات متحده آمریکا بزرگترین مجموعه دیپلماتیک در مجموعه جزایر را تشکیل میدهند. آمریکا بزرگترین شریک اقتصادی برمودا محسوب میشود و بیش از 80 از بازار وارداتی برمودا را در اختیار دارد. همچنین توریستهای آمریکایی سهم بسیار بزرگی در اقتصاد مجموعه جزایر برمودا دارند. براساس آخرین برآوردها، ایالات متحده آمریکا تنها در صنعت بیمه دریایی برمودا، بیش از صد میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده و بیش از 85 بازار برمودا را در اختیار دارد. گفتنی است که بیش از 15 اهالی برمودا دارای شهروندی دوگانه کشور آمریکا هستند.


دانلود تحقیق دستگاه های شیردوش pdf دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود تحقیق دستگاه های شیردوش pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود تحقیق دستگاه های شیردوش pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود تحقیق دستگاه های شیردوش pdf :
دستگاههای شیردوش تمام خودکار تولید شده در این واحد، دارای ویژگیهای برجستهایست که کاربرد آن موجب سلامت دام بدون دخالت فرد گشته و آرامش دام را در تمام مدت شیردوشی حفظ مینماید.
شیردوش رونده
دستگاههای شیردوش رونده (سیار) که از 1 تا 6 ایوهای (واحدی) ویژه دامداریهای غیرصنعتی ساخته میشود، میتوانند همزمان دامها را در مدتی بسیار محدود به گونه کاملاَ بهداشی بدوشند.
اصولاَ این دستگاهها از نظر فیزیکی عملکردی بسیار طبیعی و شبیه به عمل بچههای دامها را دارد، یعنی پالسی برابر تپش قلب حیوان، وزن خوشه دوششی برابر فشار ناشی از وزن سر بچه و نیز میزان مکشی برابر حجم تنظیمی براساس اختلاف از سطح دریا برابر میزان مکش دهان حیوان به وجود میآورد. ضمن اینکه رنگ این دستگاهها در بیناب مورد مطلوب دید دامهای و حدود دسیبل صدای تولید شده در محدوده شنوایی گوش دامها را تولید مینماید.


دانلود مقاله آمایش سرزمین حوضه آبریز شیرکوه یزد pdf دارای 14 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله آمایش سرزمین حوضه آبریز شیرکوه یزد pdf کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله آمایش سرزمین حوضه آبریز شیرکوه یزد pdf ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود مقاله آمایش سرزمین حوضه آبریز شیرکوه یزد pdf :
چکیده
انتخاب کاربری و مدیریت سرزمین بدون توجه به قابلیت و توان سرزمین، سبب اتلاف سرمایه و کاهش ظرفیت محیطی میگردد؛ بنابراین لازم است که هرگونه برنامهریزی در مورد استقرار فعالیتهای مختلف با نگرش به استعداد سرزمین صورت گیرد. در این مطالعه به ارزیابی توان اکولوژیک و مکانیابی کاربریها در حوضهی آبریز شیرکوه در استان یزد پرداخته میشود.
برای این منظور لایهها و دادههای لازم جمعآوری شده و سپس با استفاده تجزیهوتحلیل سیستمی و در برنامه ArcGIS ابتدا
توان اکولوژیکی حوضه برای هرکدام از کاربریهای جنگلداری، کشاورزی، مرتعداری، اکوتوریسم، توسعه شهری، روستایی و صنعتی ارزیابی گردیده و نقشه آمایش سرزمین منطقه با مقیاس 1:50000 تهیهشده که بر اساس آن 20 درصد به کاربری باغبانی، 3 درصد به توسعه شهری، 25 درصد به تفرج گسترده، 3 درصد به کشاورزی دیم،41 درصد برای کاربری ترکیبی فاریاب و باغبانی، 5 درصد برای کاربری مرتعداری است.
واژههای کلیدی: ارزیابی توان، آمایش سرزمین، حوضه آبریز، سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS)، شیرکوه
مقدمه
آمایش سرزمین عبارت از تنظیم روابط بین انسان، سرزمین و فعالیتهای انسانی برای استفاده مناسب و پایدار از کلیه امکانات
انسانی و فضایی سرزمین در جهت بهبود وضعیت مادی و معنوی در طول زمان است .(3)
برنامهریزی کاربری اراضی از منظر اکولوژیک یا آمایش سرزمین در مقیاسهای ملی، منطقهای و یا محلی تنها راهحل منطقی
گسستن چرخه فقر در جامعه و بحرانهای محیطزیست و ایجاد بستر لازم برای رسیدن به توسعه پایدار است .(7)
الگوی نامناسب استفاده از سرزمین و تغییرات شدید در کاربری زمین باعث پیدایش بحرانهای محیط زیستی از جمله تخریب
و آلودگی منابع آب و خاک، پیشروی رو به گسترش بیابانها، فرسایش خاک، شور و اسیدی شدن آن، تهی شدن منابع و
کاهش تنوع زیستی و استعداد و قابلیت بهرهوری سرزمین گردیده است که اثرات سویی بر زندگی نسل کنونی و نسلهای
آینده خواهد داشت .(4)
بنابراین با توجه به وضعیت منابع زیستی کشور، لازم است هرگونه برنامهریزی در خصوص استقرار فعالیتهای صنعتی،
کشاورزی، جنگلداری، توریسم، توسعه و عمران ملی و منطقهای با نگرش به استعداد و قابلیتهای سرزمین و در نظر گرفتن دیدگاه و تفکر آمایشی و اصول پایداری توسعه صورت پذیرد .(3)
تعیین کاربریهای مناسب برای اراضی بهمنظور استفاده بهینه از سرزمین و جلوگیری از تخریبی در اثر افزایش جمعیت
میتواند گامی مؤثر در استراتژی توسعه پایدار باشد (6)؛ و آمایش سرزمین طبق ضوابطی با نگرش بازده پایدار برحسب توان
و استعداد کمی و کیفی سرزمین برای استفادههای مختلف انسان از آن، به تعیین نوع کاربری از سرزمین میپردازد و از
هدررفتگی منابع طبیعی و ضایع شدن محیطزیست و درنتیجه از فقر انسانی میکاهد .(3)
سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) یک تکنیک اطلاعاتی مدرن همراه با کارکرد عالی در حفظ و نگهداری دادههای مکانی،
آنالیزهای مکانی و تصویربرداری و نقشه سازی است. ریشه استفاده از GIS در ارزیابی سرزمین در تکنیکهای رویهم
گذاری که توسط برنامهریزان مناظر در امریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم استفاده میشد .(5) در سالهای اخیر
استفاده از تکنولوژی GIS در تهیه نقشههای توان اکولوژیک مناطق مختلف، مدیریت و برنامهریزی کاربریهای مختلف در کشور ما نیز رواج پیدا کرده است .(2)
با توجه به اهمیت ارزیابی توان اکولوژیک و تخصیص کاربریها با توجه به توان و پتانسیل سرزمین برای جلوگیری از تخریب منابع و ایجاد زمینههای رسیدن به توسعه پایدار وجود دارد، در این پروژه با توجه به پارامترهای مشخصکننده توان
سرزمین، آمایش سرزمین در جهت بهبود رفاه اجتماعی و وضعیت اقتصادی در جهت حفظ محیطزیست انجامشده است.
منطقه مورد مطالعه
حوضه آبریز شیرکوه واقع در استان یزد است. این حوضه بین 31° 33 تا 31° 48 عرض شمالی و 53° 43 تا 54° 16 طول
شرقی واقع است. این حوضه در شهرستان تفت واقعشده است؛ و لازم به ذکر است که این حوضه بین عرض جغرافیایی 39°
و 40° شمالی قرار دارد که میتوان محدوده منطقه را در شکل 1 و عرض جغرافیایی را در شکل 2 مشاهده کرد.
شکل :1 محدوده مورد مطالعه
شکل :2 محدوده عرض جغرافیایی منطقه با مقیاس 1:25000
روش کار
این پروژه با ماهیت آمایش سرزمین در مراحل متوالی زیر انجام گردید:
در این پروژه از مدلهای اکولوژیکی که در ذیل آورده شده است، کمک گرفته شد تا برای تعیین تناسب عرصه به انواع
کاربریهای جنگلداری، فاریاب، دیم، باغبانی، توریسم متمرکز و گسترده و توسعه شهری استفاده گردد.

لیست کل یادداشت های این وبلاگ